سَرو سَهی

آیا خدا برای بنده‌اش کافی نیست؟

سَرو سَهی

آیا خدا برای بنده‌اش کافی نیست؟

سَرو سَهی
طبقه بندی موضوعی
بایگانی

آدم های لال

چهارشنبه, ۲۹ بهمن ۱۳۹۳، ۱۲:۵۵ ب.ظ

برخلاف اینکه بعضی از آدم ها دنبال بیشتر دانستن از زندگی دوستان و قوم و خویششان هستند و پاری وقت ها نظرهایی هم برای مثلا بهبود شرایط خانوادگی آن ها اظهار و تجویز می کنند، اما وقت هایی هم هست که این بعضی ها به معنای واقعی کلمه «لال» هستند.

راستش خیلی وقت است که دارم به این موضوع فکر می کنم. وقتی توی تاکسی می نشینم و از بغل دستی ام سؤال می کنم و جوابی نمی شنوم، وقتی کسی شاهد سمعی یا بصری یک اتفاق بوده و خودش را به ندیدن و نشنیدن و ندانستن می زند، وقتی کسی می داند و در عین حال بی توجه است که یک کلمه یا جمله اش می تواند راهگشا باشد، اما ساکت است. سرش را گرم می کند به آدم های دیگر، هندزفری اش را توی گوشش محکم تر می کند، یکهو یادش می افتد به دوستش باید زنگ بزند، یکهو دیرش می شود، یکهو عجله دارد و معمولاً دارد از زیر بار مسئولیت و کمک کردن به دیگران شانه خالی می کند! همچین مواقعی یک علامت سؤال توی ابر بالای سرم روشن می شود و از خودم سؤال می کنم که چرا؟ چرا مثلا وقتی مسافر یک اتوبوس می داند چطوری باید به فلان میدان رفت یا مقصد اتوبوسِ حاضر کجاست، همانطور ساکت و بی صدا توی چشم هایت زل می زند و حتی نمی گوید: نمی دانم! چرا وقتی کرایه تاکسی را از کسی می پرسی که از یک دروغ لعنتیِ بعضی راننده ها پرهیز کنی، می گوید از راننده بپرس! با آنکه مسیر را می شناسند و می توانند از خیلی نارضایتی ها و ناحقی ها جلوگیری کنند. فکر می کنم این دیگر خیلی غیر انسانی و بی مسئولیتی ست. من این آدم های لال را دوست ندارم. این ها که می توانند وضع جامعه، همیاری و شهروندی را بهبود ببخشند، اما خودشان را می زنند به بی خیالی و بی توجهی یا فکر می کنند که چرا درد به سرمان بدهیم؟

در جامعه ای که این همه بدی دارد پرورش پیدا می کند، یک بار مانعِ یک بدی شدن، صدقه است. کار خیر و نیک است. خدا عوضش را به ما خواهد داد؛ چون زمین گرد است! این آدم های لالی که بدون اینکه از آن ها خواسته باشی، برایت فتوا صادر می کنند که با مادرشوهرت فلان جور باش و چرا جواب دخترخاله ات را آن شکلی ندادی، کاش گاهی بدون آنکه خواسته باشی، آقا یا خانم صدایت کنند و بگویند: «این کاغذ از دستتان افتاد!»، «این کارت عابربانک شماست؟»، «ببخشید متاسفانه یک آدامس به لباستان چسبیده!»، «کتابتان را روی میز جا گذاشته بودید!» و ...

باور کنید گفتن هیچ کدام این چیزها از کلاس شما کم نمی کند. این ها یعنی حواستان هست که آدم ها در یک نقطه دیگر معطل نشوند و سرشان کلاه نرود یا مثلاً مسافر بی­چاره ی غریب با محله شما، چهار برابر کرایه ی سه هزار تومانی را به ناحق بخاطر بی توجهی تان در جیب راننده ی خاطی نریزد!

  • المیرا شاهان