سَرو سَهی

آیا خدا برای بنده‌اش کافی نیست؟

سَرو سَهی

آیا خدا برای بنده‌اش کافی نیست؟

سَرو سَهی
طبقه بندی موضوعی
بایگانی

بی بال و پر پریدن

يكشنبه, ۱۶ فروردين ۱۳۹۴، ۰۸:۵۷ ب.ظ

به نور ملایم خورشید که از پشت شیشۀ مشجر به صورتم می‌تابید خیره مانده بودم و فکر میکردم کاش می‌شد از احساس و عاطفه هم نقشی برداشت. چیزی مثل عکس، فیلم یا نقاشی؛ اما کلمات - حتی به ماهرانه‌ترین شکل بیان هم نمی‌توانند تمام حس و عاطفه آدم را شعر و جمله کنند. حتی بعضی حرف‌ها هم در قالب کلمات نمی‌نشینند. برای همین گاهی حرف نزدن، سکوت در برابر اتفاق‌ها، گذشتن و گذشتن از تجربه‌های حسی - مثل همین نور رویایی که در کالبد شیشه پنجره به زیباترین حالت، شکست خورده است - خوب است.

حس کسی را دارم که پوستۀ سخت قدیمی‌اش را خراش داده و آهسته و آرام از دنیای تاریک داخل پوسته به بیرون خزیده، و به معصومانه‌ترین وجه ممکن، به روشنای روح انگیز یک شیشۀ مشجر، دل بسته است ...

  • المیرا شاهان