سَرو سَهی

آیا خدا برای بنده‌اش کافی نیست؟

سَرو سَهی

آیا خدا برای بنده‌اش کافی نیست؟

سَرو سَهی
طبقه بندی موضوعی
بایگانی

گل من ماندنی نبود...

يكشنبه, ۲۳ تیر ۱۳۹۸، ۱۱:۱۲ ق.ظ

فراموشش کردم؛ آخرین‌بار ایستاده بود زیر نور یکی‌درمیانِ خورشید که از پنجره به اتاق کار می‌تابید؛ حتی امید معصومانه‌اش را می‌شد در برگ‌های رو به آسمانش تماشا کرد...

روزی سفرش به مهمان‌خانه گوشۀ ایوان آغاز شد تا بی‌پرده و پنجره، نور بنوشد و قد بکشد؛ از دیده دور شدن همان و فراموشی همان.

حتی یادم رفت که من روزی صاحب گلی بودم که هدیۀ مادرم بود...

امروز که به خشک شدن و جان‌سپردنش چشم دوخته بودم، جدای از داستان دوری و فراموشی، فکر کردم که اگر بعد از او گلی در این گلدان بکارم، خاک‌های زخمی آن چه سرودی را در گوش او نجوا خواهند کرد؟

آه! نازنین خشکیدۀ من...

  • المیرا شاهان

نظرات  (۱)

سلام :)
چه قلم زیبایی ...
پاسخ:
سلام. ممنونم از شما.