برای معصومیت!
معصومیتی در گوشهای از این خاک میمیرد و هرکه به دنبال شکار ماهیهای خودش از این دریای گلآلود است؛ حقوق زنان چرا؟ وقتی باید فکری به حال حقوق دختران نوجوان کرد... گروهی که نه آنقدر کوچکاند که نمیتوان جایی به حساب نیاوردشان و نه آنقدر بزرگ، که به رسمیت شناخته شوند. معصوماند و پیوسته در معرض چنگالهای وحشی و گرسنۀ مردهای درون خانه و آن بیرون. از عاطفه سرشارند و در ذهنشان رویاهاست و آنقدر ظریف و نازکند که ناملایمت و خشونت را تاب نمیآورند.
در سرشان مستی نخستین نگاهها و توجهات است؛ یعنی درست آن چیزها که مردهای توی خانه بهراحتی از قلم میاندازند...
از صبح با این ماجرا درگیرم و مدام فکر میکنم که قاتل فقط مردی نیست که به جای درو کردن افکار و تعصبات بیجا، گردن طفل معصومش را با داس میبرد؛ قاتل همان پسری است که دختری سیزده ساله را شیفتۀ خود کرد یا فریفت. قاتل تمام مردانیاند که نامشان را روی آن اعلامیه نوشتهاند. قاتل مادریست که معلوم نیست کجای این ماجرا بوده و هست و صدا بوده یا سکوت؟ تمام تعصبات و تفکراتی که مجوز مرگ این دختر را صادر میکنند، قاتلاند. آن تحلیلهای جهتدار من و شما که همهچیز را اصل قرار داده و مقتول را فرع، قاتلاند. ما قاتلان بسیاری را میشناسیم که باید قصاص شوند. خون آدمهای بسیاری به گردن ماست و دستهای بسیاری از ما به خون آغشته است؛ اما معمولا یکی انتخاب میشود که تقاص دهد؛ و گاهی هیچکس!
پ.ن: این را همان روزی نوشتم که خبر قتل رومینا اشرفی رسانه ای شد.