سَرو سَهی

آیا خدا برای بنده‌اش کافی نیست؟

سَرو سَهی

آیا خدا برای بنده‌اش کافی نیست؟

سَرو سَهی
طبقه بندی موضوعی
بایگانی

وبلاگ‌نویسی

چهارشنبه, ۱۲ شهریور ۱۳۹۹، ۰۱:۳۸ ب.ظ

اولین وبلاگم را سال ۸۷ ساختم؛ در واپسین‌سال‌های دبیرستان. «سیاه مشق» ابتهاج را برداشتم و عبارتی از آن انتخاب کردم و گذاشتم اسم وبلاگم؛ بی‌اینکه بدانم معنایش چیست! و «شبگردِ مست» شد نخستین وبلاگی که ساختم؛ در آن شعرها و دل‌نوشته‌هایم را نشر می‌دادم. بعدها «طنین تنهایی» را ساختم که اسم آن را هم از هشت کتابِ سهراب پیدا کرده بودم. بعد از مدتی عنوانش را به «صفحه‌های صبح‌گاهی» تغییر دادم و یکی از خوانندگان وبلاگ که شاعر پیشکسوتی بود برای این عنوان سرود: «می‌دوم شب را پر از شوق رسیدن تا ببینم/ نام زیبای تو را در صفحه‌های صبح‌گاهی» و من با نام مستعارِ پارمیس از سیر تا پیاز وقایع روزانه و هرچه دوست داشتم را در آن‌جا سرازیر می‌کردم، تا این‌که یکی از اقوام سببی آدرسش را پیدا کرد و باعث شد قیدش را بزنم. کمی بعد دانشجو شدم و دوستی‌های مجازی‌ام رنگ واقعیت گرفت و خیلی از مخاطبان مجازیِ نوشته‌هایم به دنیای واقعی‌ام وارد شدند. بعد هم «اتراق»، «تا ملاقات سحر»، «از تو اگر بخواهم بگویم...»، «پرهون» و ... شدند وبلاگ‌های دیگری که روزهای بسیاری در آنجا خانه داشتم.

حالا اما سال‌هاست که در «سَرو سَهی» می‌نویسم و دیگر میل کوچ و گریز در من نیست.

این‌ها را نوشتم تا بگویم که امروز، روز جهانی «وبلاگ‌نویسی» است و این خط‌ها را به دعوت جناب آقای مجید اسطیری نوشتم که هرچند مثل من هرازگاهی وبلاگ‌نویسی را فراموش کرده‌اند، اما هرگز از آن بازنگشته‌اند.

 

پ.ن:

خوشحالم که بعضی از دوستان وبلاگ‌نویسم هنوز اینجا را می‌خوانند؛ از همۀ شما دعوت می‌کنم که به یاد سالیان پیش برای روز جهانی وبلاگ‌نویسی چیزی بنویسید.

نظرات  (۲)

  • قاسم صفایی نژاد
  • یعنی چه سالی دانشجو شدید؟

    پاسخ:
    هشتاد و نه :)
  • مجید اسطیری
  • سلام

    خیلی ممنون که اجابت کردید و نوشتید خانم شاهان

    چقدر شما وبلاگ داشتین! :)

    انشاالله خوش و خرم باشید.

    پاسخ:
    سلام. خواهش می‌کنم. بله :) اما همش توسط بستگان پیدا می‌شدم و مجبور بودم به کوچ دائمی.