سَرو سَهی

آیا خدا برای بنده‌اش کافی نیست؟

سَرو سَهی

آیا خدا برای بنده‌اش کافی نیست؟

سَرو سَهی
طبقه بندی موضوعی
بایگانی

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «شب یلدا» ثبت شده است

۳۰
آذر

شب یلدا یا شب چلّه، به جشن عروسیِ پاییز و زمستان می‌ماند؛ شب پیوند نوعروسی که زمستان می‌خوانندش با پاییزی که با کت و شلوار قهوه‌ای، خستگی از تن می‌روبد و به استقبال سپیدی می‌رود. یلدا در ادبیات ما، بیشتر با «انتظار» قرابت دارد. انتظاری که به اندازۀ یلدا کش می‌آید و پاری‌وقت‌ها خیال سر رسیدنش نیست. در پاره‌ای از اشعار هم، سیاهی و بلندی شب یلدا به گیسوی یار تشبیه شده. به هر روی، یلدا را قدر دانستیم و تک‌بیت‌هایی از شاعران کهن را فراخواندیم تا با نگاهی ژرف، در آینۀ شاعران کهن، به «یلدا» بنگریم.

 

هست در سالی شبی ایام را یلدا ولیک

کس نشان ندهد که ماهی را دو شب یلدا بود

(خواجوی کرمانی)

.

تا در سر زلفش نکنی جان گرامی

پیش تو حدیث شب یلدا نتوان کرد

(خواجوی کرمانی)

.

شب یلداست هر تاری ز مویت، وین عجب کاری

که من روزی نمی‌بینم، خود این شب‌های یلدا را

(سلمان ساوجی)

.

بر من و یاران شب یلدا گذشت

بس که ز زلف تو سخن رفت دوش

(قاآنی)

.

بس درازستی ای شب یلدا

لیک با زلف دوست کوتاهی

(قاآنی)

  • المیرا شاهان