هوالمعشوق...
🔸 المیرا شاهان (سَرو سَهی)
🔸 متولد نیمۀ پاییز (16 آبان)
🔸 متاهل، معلم، روزنامهنگار، نویسنده و شاعر - طهران
🔸 کارشناس ارشد زبان و ادبیات فارسی و کارشناس مدیریت بازرگانی
🔹 علاقمند به ادبیات، موسیقی، تئاتر، سینما، تاریخ، ادیان، سفر، فرهنگ و فلسفه
اگر از من بپرسند در کردار آدمها بیش از هر چیز چه رفتاری رنجت میدهد؟ خواهم گفت مسخره کردن و بعد از آن، بددهانی و نفاق و گناه دیگری را شستن و دروغ. و اگر بپرسند معاشرت با چه کسانی برایت آزاردهنده است؟ خواهم گفت فخرفروشان و افراد بیقید و بند -به تمام معنا- و مذهبیهای خودپسند. نظام سیاسی مطلوبم، نظامی با حاکمیتِ یک دیکتاتور مصلح است! درخشانترین نقطۀ تاریخ را با تمام حوادث تلخ و شیرینش، دوران حکومت سامانیان میدانم و تاریکترین نقطۀ تاریخ را حملۀ سهمگین مغول. اگر قرار باشد به گذشته سفر کنم، قرن چهارم را انتخاب خواهم کرد و ایرانِ آن روزها.
در میان آثار ادبی جهان، بیش از هر چیز علاقمند به آثار نویسندگان روسی هستم و کتابِ محبوبم پیش از جاودانگی (میلان کوندرا)، زوربای یونانی (نیکوس کازانتزاکیس) و شازده کوچولو (آنتوان دوسنت اگزوپری)، کتابِ «شبهای روشن» اثر داستایفسکیست. در آثار فارسی، تغزّل و ادبیات غنایی را به هر نوع ادبی دیگری ترجیح میدهم، اما از بین شاعران کهن شیفتۀ حافظ و بعد از او مولوی و سعدی و نظامی و فردوسی و هاتف اصفهانی و سلمان ساوجیام. با این حال اگر پایان دنیا باشد و بخواهم تنها و تنها یک اثر از بین آثار فارسی را نجات دهم، شاهنامۀ فردوسی را -بهخاطر آن ذات پاک و اهورایی و تاریخی و فرهنگیاش- انتخاب خواهم کرد.
در بین شاعران معاصر، هوشنگ ابتهاج و بعد از او حسین منزوی، فروغ فرخزاد، سهراب سپهری، قیصر امینپور، رهی معیری، مهدی اخوانثالث و محمدعلی بهمنی را دوست دارم.
بعد از زبان فارسی به زبان ترکی و عربی علاقمندم.
از میان نمایشنامهنویسان جهان، آنتون چخوف و بعد از او شکسپیر و اشمیت محبوب مناند. در میان تئاترهایی که دیدهام، اول ماتریوشکا (با بازی پارسا پیروزفر) و بعد از او ابلوموف (با بازی پیام دهکردی و کارگردانیِ سیاوش بهادریراد)، سقراط (با بازی فرهاد آییش) و ترور (به کارگردانیِ حمیدرضا نعیمی) و شازده کوچولو (با بازی فرشته حسینی و کارگردانیِ مهرداد خامنهای) از زیباترینها بودهاند. در میان آثار سینمای داخلی، شیار 143 (نرگس آبیار) و بعد، در دنیای تو ساعت چند است؟ (صفی یزدانیان)، حوض نقاشی (مازیار میری) و چند متر مکعب عشق (جمشید محمودی) را دوست دارم. از آثار خارجی، زندگی زیباست (روبرتو بنینی) و بعد، افسانه 1900 (جوزپه تورناتوره)، فارست گامپ (رابرت زمکیس) و رستگاری در شاوشنگ (فرانک دارابونت).
از تمام سبکهای موسیقی به جز سنتی و پاپ و تلفیق این دو، بیزارم. علیرضا قربانی و هایده، پیش و بیش از همایون و محمدرضا شجریان و مرضیه و سیما بینا و محمد اصفهانی آرامم میکنند.
فصل محبوب من، بهار و تنها بخش ایران که عاشقانه به آن عشق میورزم، روستاها و جنگلهای شمال است. تنها جایی که قبل از مرگ دوست دارم پیش از یونان و بیروت و کازابلانکا ببینم، بیتالمقدس است؛ آن شهر افسانهای که زادگاه و خوابگاه پیامبران بیشمار بوده و هست. همان «کَنگْ دِژْ هوخْت»ِ شاهنامه و سرزمینِ سراسر سبزِ سفرنامۀ ناصرخسرو.
آرامش را به قدرت و ثروت و شهرت ترجیح میدهم و سخت معتقدم که:
هر کسی از ظنّ خود شد یار من از درون من نجست اسرار من