سَرو سَهی

آیا خدا برای بنده‌اش کافی نیست؟

سَرو سَهی

آیا خدا برای بنده‌اش کافی نیست؟

سَرو سَهی
طبقه بندی موضوعی
بایگانی

۳ مطلب در دی ۱۳۹۴ ثبت شده است

۲۷
دی

امروز تیتر اول رسانه‌ها شد فرجامِ برجام! تصاویر پروفایل آدم‌ها و پست‌هایشان در شبکه‌های مختلف اجتماعی به عکس خنده‌های جواد ظریف و حسن روحانی تغییر یافت. همه بیست و ششم دی را به یکدیگر تبریک گفتند و دست فروش‌های کنار خیابان ولیعصر با خیالی خوش شلوارهای جین‌شان را به حراج گذاشتند. یک عده از ته دل ذوق کردند و یک عده دلشان به حال علیرضا روشن و امثال او آتش گرفت و لبخندهای زورکی به هم تحویل دادند. من اما چونان رهگذری، از کنار تمام این لبخندها و قیافه گرفتن‌ها گذر کردم و به این فکر کردم که کجای قصه‌ام؟ کدامِ سردمداران و سیاسیون حواسشان به من و وضع و روزگار من است؟ اصلاً روی پیشانی کی نوشته که همه‌چیز خوب خواهد شد و اقتصادمان بالاخره کمر راست خواهد کرد و مردم سرزمینم به چشم خودشان خوشبختی مملکتشان را خواهند دید؟ من به این خوشحالی‌های ظاهری و باج دادن و ذوقِ چیزهای دم دستی را کردن، دلم خوش نمی‌شود. این‌که همه در تمام این سال‌های سختی دست روی دست گذاشتند و چشم امیدشان به آمریکا بود، توی کَتَم نمی‌رود! این نشستن و زل زدن به تحریم در همه‌جا برایم بی‌معناست. کدام این آدم‌ها که این همه ذوق برداشتن تحریم‌ها را دارند با جان و دل برای کشورشان کوشیده‌اند؟ کدام این شیفتگان راست و چپ دلشان برای هم میهنشان تپیده و یک قدم محض رضای خدا برای هم برداشته‌اند؟

این مردم کجا دلسوزند برای همدیگر که کمر همت ببندند و به جای زل زدن به گوشی‌های مستطیلی توی دستشان، برای داشته‌های کشورشان تلاش کنند و کاسه چه‌کنم چه‌کنم جلوی کشورهای دیگر دراز نکنند؟ وقتی فکر می‌کنم به این آویزان بودنِ سالیان دراز و چشم امید بستن به هرچی خارجی در شرق و غرب عالم است، حالم بد می‌شود. این مردم توی صف نانوایی، توی اداره‌جات، توی دانشگاه و موقع سوار شدن به تاکسی هم با هم لج‌اند! متنفرم از سیاست‌های عوام‌فریب! متنفرم از این همه پست خوشحالی‌های از روی دست هم! ما حتی توی بروز خوشحالی‌هایمان هم زحمتی نمی‌کشیم و خوشحالی هامان را شِیر می کنیم! واحسرتا! واحیرتا! دریغا! دریغا!

 

پ.ن: چه حرف ها که درونم نگفته می ماند ...

***بعد نوشت: هرکار کردم نتوانستم این را ننویسم ... من هنوز هم با شنیدن آهنگ حامد زمانی وقتی مخمس مهدی جهاندار را می خواند تکه تکه می شوم ... بشنوید.

  • المیرا شاهان
۰۵
دی

دیروز تولد حضرت مسیح(ع) بود؛ دوازده سال پیش در چنین روزی به همراه برادرم رفتیم کلیسا تا با آداب جشن کریسمس مسیحیان ایرانی آشنا شویم. کلیسایی توی خیابان طالقانی که چند وقت پیش همسایۀ تازه مسیحی شده‌مان گفت درِ آن کلیسا را تخته کرده‌اند؛ کلیسای «جماعت ربانی».

دکوری کنار صحنه بود و تصویری از تولد عیسی(ع) در طویله و در دامان مریم مقدس را نشان می‌داد. پسر جوانی اجرای برنامه را بر عهده داشت و گروه موسیقی با مهارت تمام قطعه‌هایی اجرا می‌کردند و سه خوانندۀ خانمِ همخوان، با لباس‌های یک شکل و موهایی که روی شانه ریخته بود خواننده را همراهی می‌کردند: «عیسی ... اینجاست عیسی ... در جای مقدس، می‌پذیریم تو را ... ». این تنها شعری‌ست که از آن روزها در خاطرم مانده ... مسیحی‌های طبقه بالا، دستشان را در هم قلاب کرده بودند و گذاشته بودند روی نرده. بعضی‌ها اشک می‌ریختند و بعضی‌ها با خواننده هم‌صدایی می‌کردند. فضایی سرشار از آرامش با نغمه‌های موسیقی و شادیِ واقعی ... آن روز بَم تازه فروریخته بود. یکی از خواننده‌های خانم یک سبد تزیین شده را دست گرفته بود و دور می‌چرخاند برای کمک‌های نقدی مسیحیان برای آسیب‌دیدگان زلزلۀ بم. مجری بارها و بارها این فاجعه را به مردم ایران تسلیت گفت و آن لحظه کسی هنوز خیلی خیلی از عمق این مصیبت خبر نداشت. آخر برنامه، یک بابانوئلِ خوشحال که پسر جوانی بود با ریش‌های مصنوعی سفید و لباس خاص سرخ و سفید، بچه‌ها را جمع کرد و دستشان را گرفت و با خود برد که سورپرایزشان کند. من هم جزو آن بچه‌ها بودم؛ از توی جیب‌هایش کتاب انجیل در آورد و فیلم حضرت مسیح(ع) و بچه‌های مسیحی شاد و خوشحال تمام پله‌ها را با شوق و ذوق پایین آمدند تا هدیه‌هایشان را به مادر و پدرشان نشان دهند. من هم کلی ذوق کرده بودم ... دم در که رسیدیم، پسرهای جوان همدیگر را سفت بغل می‌کردند و می‌بوسیدند و با شور و شوق می‌گفتند: «برادرمسیحی! کریسمس مبارک ... ».

حالا که به آن روزها بر می‌گردم، فکر می‌کنم وقتِ عید نوروز که می‌شود چندتا از ما همدیگر را سفت بغل می‌کنیم و خوشی‌مان  را فریاد می‌زنیم؟ چندتا از ما وقتی هفدهم ربیع می‌رسد از تولدِ پیامبرمان خوشحالیم و شادی می‌کنیم؟ کلا ما مسلمان‌ها چرا این همه غمگینیم؟ چرا اکثریتِ ما جذبِ دین مسیحی می‌شویم و حتی کریسمس که می‌شود بعضی‌هایمان کاج درست می‌کنیم و کریسمس را به هم تبریک می‌گوییم؟ کاش حاجی فیروز ما فقیر نبود ... کاش ما هم بابانوئلی داشتیم که توی جیب‌هایش برای بچه‌ها هدیه‌های رنگی رنگی داشت ...


پ.ن: چقدر این آهنگ رو دوست دارم ... وقت گوش دادنش انگار دو بال رو شونه هامه | از آلبومِ secret garden.

  • المیرا شاهان
۰۱
دی

امان الله قرایی مقدم

ما در دنیایی زندگی می‌کنیم که هر روز شاهد اختراعات و ابداعات تازه در زمینه‌های مختلف است. برخورداری از امکانات و اختراعات اما مستلزم دارا بودن شرایط اقتصادی و سیاسی مطلوب است. اگر به هر دلیلی نظام خانواده با بحران اقتصادی مواجه باشد، آثار خود را به مرور بر خانواده و بعد جامعه می‌گذارد.

به همین مناسبت، با دکتر «امان الله قرایی مقدم»، جامعه شناس و استاد دانشگاه، به گفتگو نشستیم تا دربارۀ آسیب‌هایی که خانواده ایرانی را تهدید می‌کند صحبت کنیم. گفتگوی ما را در زیر می‌خوانید:

*اصلی‌ترین عواملی که جزء آسیب‌های خانوادگی تلقی می‌شوند و نظام خانواده را تهدید می‌کنند، کدامند؟

آسیب‌هایی که خانواده را تهدید می‌کنند، متعددند؛ آسیب‌های فرهنگی، روحی-روانی، اقتصادی، اجتماعی و ... از آسیب‌های خانواده‌اند. وقتی خانواده‌ای از نظر اقتصادی دچار بحران می‌شود انواع آسیب‌ها برای او به وجود می‌آیند که آسیب‌های اجتماعی را به دنبال خواهد داشت؛ مثل طلاق، فرار دختران، رابطه نامشروع دختران و پسران و زنان و مردان. بنابراین اهم مسائل از آسیب‌های اقتصادی‌ست. آسیب‌های فرهنگی می‌تواند انواع آنومی‌های فرهنگی یعنی فروریختگی هنجارها و تقدس خانواده‌ها را به دنبال داشته ‌باشد و دوام و بقای ازدواج به خطر بیفتد. در این راستا، انواع آسیب‌ها در کمین خانواده است؛ طلاق، روسپی‌گری، اعتیاد، فرار دختران، جرم، جنایت و دزدی. وقتی خانواده‌ای نابسامان است فرزندان از نظر موفقیت تحصیلی با مشکل مواجه‌اند و به سر و سامان نمی‌رسند. اما عامل و تهدید بزرگی که به خانوادۀ ایرانی آسیب می‌زند، رسانه‌های بیگانه است؛ هفتاد درصد از مردم ایران ماهواره نگاه می‌کنند و به همین خاطر خانواده‌ها به راحتی دچار فروریختگی ارزش‌ها، هنجارها و انواع آسیب‌ها برای دختران و پسران می‌شوند. رسانه‌های بیگانه، پوشش غربی، آرایش و بدآموزی‌های متعدد را به دنبال دارد. وقتی خانواده سر و سامان نداشته باشد، انواع جرایم به وجود می‌آید؛ چون خانواده مثل سیاهچال فضایی همه‌چیز را به درون خودش می‌کشد و بعد از خودش تشعشعاتی بیرون می‌زند. بنابراین اگر جرم، فساد روسپی‌گری، رابطه میان دختران و پسران، اعتیاد و... هست، همه از خانواده آغاز می‌شود که خانواده‌های بد سرپرست یا بی‌سرپرست از آن جمله‌اند.

*این اثرگذاری بیشتر از سوی خانواده است یا جامعه؟

خانواده سلول جامعه است؛ از جامعه می‌گیرد و به جامعه پس می‌دهد. وقتی مادری رسانه‌های بیگانه را نگاه می‌کند، بد آرایش می‌کند و رابطه نامشروع دارد یا وقتی پدری روی خانوادۀ خود سرپرستی، کنترل و نظارت ندارد، خانواده چه‌کار می‌تواند کند؟ این موارد وارد جامعه می‌شوند. در جامعه هم هر نوع امکاناتی اعم از فساد مثل قلیان، سیگار و ... فراهم است. دلیلش هم بیکاری، پر نشدن اوقات فراغت و مواردی از این دست است.

  • المیرا شاهان