سَرو سَهی

در کوی تو معروفم و از روی تو محروم / گرگ دهن‌آلودۀ یوسف ندریده

سَرو سَهی

در کوی تو معروفم و از روی تو محروم / گرگ دهن‌آلودۀ یوسف ندریده

سلام خوش آمدید

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «انتظار» ثبت شده است

پرسید: «چشم به راهش کنار پنجره می‌نشینی تا وقتی از گرد راه رسید، بی‌معطلی در را به رویش باز کنی؟»

گفتم: «گوش‌هایم را به صدای توقف ماشینش عادت داده‌ام. حتی با هر توقفی که شبیه به توقف ماشین اوست، دلم می‌ریزد... .»

گفت: «سالها دم غروب منتظر می‌نشستم کنار پنجره تا وقتی می‌پیچد توی کوچه ببینمش. از همان لحظه که بیرون می‌رفت، دلم برایش تنگ می‌شد و لحظه‌شماری می‌کردم تا برگردد... .»


زن‌ها،

همیشه منتظراند؛ با چشم‌ها، با گوش‌ها...

  • ۱ نظر
  • ۳۱ فروردين ۹۸ ، ۱۵:۲۹
  • المیرا شاهان
طبقه بندی موضوعی
بایگانی