سَرو سَهی

آیا خدا برای بنده‌اش کافی نیست؟

سَرو سَهی

آیا خدا برای بنده‌اش کافی نیست؟

سَرو سَهی
طبقه بندی موضوعی
بایگانی

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «نجمه زارع» ثبت شده است

۳۰
شهریور

نجمه زارع

قبل از آن‌که آخرین روزهای تابستان هشتاد و چهار بیایند، شعر به شکوهِ همیشه، در رگ‌های او جریان داشت و حرف‌ها به قوّتِ سابق، بر جانِ کاغذ، شعر می‌شدند. حرف‌هایی‌که گاه از جنس غم‌های دنباله‌دارِ شاعر بودند و گاه از ریشة دردهای اجتماعی. آن‌وقت به اقرار خود او، بی‌وقفه، در و دیوار و خط‌کش و نقّاله و پرگار، شاعرانی می‌شدند برای سرودن از دردها و غم‌ها.2

بسیاری «نجمه زارع» را نخستین‌بار با غزل معروفِ «خبر به دورترین نقطة جهان برسد/ نخواست او به منِ خسته بی‌گمان برسد ...» شناختند. غزلی که به تعبیر محمدکاظم کاظمی، آتش‌فشانی از عواطف را در بر گرفته‌است که با فورانی یک‌دم، پیوسته و متوالی در طول غزل امتداد می‌یابد و دم‌به‌دم قوی‌تر می‌شود؛ به‌طوری‌که شاعر با حفظ عاطفه و احساس در سرتاسر غزل خود، آهسته‌آهسته ماجرایی را روایت می‌کند که یأس و امید، هر دو را با هم، دارد.

شاعر اما این عاطفه را بارها و بارها با شعرهای دیگر می‌آفریند و بیش‌تر از آن‌که روح شعر را به زندگی خود بکشد، به شیوایی، زندگی را به روح شعر خود می‌کشاند و تصاویری می‌سازد که هر مخاطبی را با خود همراه می‌کند، مثل غزلی که این‌طور تمام می‌شود: «... حالا تو در اتاق خودت گریه می‌کنی/ من پشت شیشة اتوبوسی که ممکن است ...».3

این جسارت شاعرانه که از حریم وقار و متانت اخلاقی او خارج نمی‌شود، دست به آفرینش غزل‌هایی با قافیه و ردیف‌های دشوار، کم‌تکرار و حتّی بی‌تکرار می‌زند که توجه بسیاری از معاصرانش را به خود معطوف می‌کند. مثل انتخاب ردیفِ «هیچ‌وقت» درغزلِ «تو نیستی و این در و دیوار هیچ‌وقت.../ غیر از تو من به هیچ‌کس انگار، هیچ‌وقت ...»4 یا ردیف «خیابانِ شلوغ» برای غزلِ «کفش چرمی، چتر، فروردین، خیابانِ شلوغ/ یک شب بارانی غمگین، خیابان شلوغ ...»5 و انتخاب ردیفِ «ما دوتا» در غزلِ «باران و چتر و شال و شنل بود و ما دوتا/ جوی و دو جفت چکمه و گِل بود و ما دوتا ...»6 یا «ضعیف و لاغر و زرد و صدای خواب‌آور/ کنار بستر من قرص‌های خواب‌آور/ لجن گرفتم از این سرگذشت ویروسی/ از این تب، این تبِ مالاریای خواب‌آور ... ».

  • المیرا شاهان