در زمانهای که کمتر شاعری میتواند زیست شاعرانه داشته باشد و به لایههای پنهانِ آنچه پیرامونش است سفر کند، باید قدر آنان که به راستی شاعرند دانست. مثل «نیلوفر بختیاری» که شاعر طبیعت، دغدغههای اجتماعی و اعتقاداتش است.
نیلوفر بختیاری متولد 15 اسفند 1369 در تهران است و در رشتۀ ادبیات فارسی تحصیل کرده است. «ماهواره» عنوان یکی از شعرهای اوست که سال گذشته در دیدار شاعران با رهبری شنیده شد و مورد توجه اساتید و شعرا قرار گرفت. در سومین گفتگو از سری گفتگوها با شاعران جوان، به سراغ او آمدیم تا بیشتر بشناسیمش. با ما همراه باشید.
*چه شد که به ادبیات علاقهمند شدید و شعر از چه زمانی در وجود شما جوانه زد؟
اولین شعرم را در کلاس ادبی کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان سرودم. هفت، هشت ساله بودم. محیط کانون کاملا با روحیات من سازگار بود. مربیها مشوقان خوبی بودند. حتی از طرف مرکز آفرینشهای ادبی برای من و خواهر دوقلویم نامههای زیادی میآمد و یکجور تعامل ادبی برقرار بود که باعث میشد در نوشتههایم جدیتر باشم. بعد در مسابقۀ شعرخوانی کانون شرکت کردم و تا سال چهارم و پنجم دبستان گهگاه شعر مینوشتم. خیالبافی و داستانسرایی، جزء لاینفک دوران کودکی من بود. در دوران راهنمایی اما بیشتر به سمت داستان متمایل شدم، تا اینکه در دبیرستان مجددا شعر به سراغم آمد.
*واکنش خانواده و اطرافیان شما دربارۀ این علاقمندی و سرودن چه بود؟
مادرم هنوز اولین شعر کودکی مرا حفظ است. خواهر دوقلویم هم فعالیت ادبی میکند و به عنوان نزدیکترین دوست و همراهم، در این راه الهامبخش اشعار من بوده است. همچنین معمولا مادر و خواهر بزرگترم اولین شنوندۀ شعرهایم هستند. شاید دلیل اینکه اشعارم را اول برای خواهر دوقلویم نمیخوانم این باشد که حس میکنم او خود من است و انگار نخوانده همهچیز در درون هردوی ماست. پدرم هم گهگاه در خلوت خود شعر میگوید و فکر میکنم استعداد شاعریام را از او دارم.