رفیق
دوشنبه, ۲۱ تیر ۱۳۹۵، ۱۰:۱۵ ق.ظ
چقدر میارزیم ما آدمها؟ ما را از روی چه است که قضاوت میکنند؟ چرا گاهی خدا را لابلای تصمیمات حیاتی و مهممان گم میکنیم؟ چرا نمیبینیمش وقتی که باید بنشینیم و لااقل به اندازۀ ربعی از ساعت، دست بر زیر چانه، نگاهش کنیم؛ او را ببینیم توی لبخند آدمها، توی مهربانیشان، توی حمایتهایشان، ببینیمش توی همین جملۀ به ظاهر معمولیِ «برو رفیق! من کنارت هستم...»!
خدا بین کلمات بعضی آدمها سوسو میزند، بین بودنشان، نگاهِ از سر دوستیشان، و کنار خندههایی که گاهی تلخند و بغضهایی که گاهی به ضرب زور هم از گلوی آدم پایین نمیروند...
- ۹۵/۰۴/۲۱