نهی از منکر امام(ع)، نهی از یزید بود | گفتگو با حجتالاسلام مهدی طائب
در صحرای کربلا، امام حسین(ع) تمام سعی خود را کردند تا مردم را به پیروی از حق و دوری از باطل بخوانند، اما سپاه کفر به دنیا دل بستند و نوۀ پیامبر اسلام(ص) که خیرخواه دنیا و آخرت ایشان بود را سر بریدند. در گفتگویی کوتاه با حجتالاسلام مهدی طائب نحوۀ امر به معروف و نهی از منکر امام(ع) در کربلا و رفتار یزیدیان در مقابل ایشان را مورد بحث قرار دادیم. گفتگوی ما را در زیر بخوانید:
*سیرۀ اهل بیت پیامبر برای دعوت از مردم برای مبارزه علیه باطل چگونه بود؟
امر به معروف و نهی از منکر متناسب با شرایط مراتب پیدا میکند؛ گاهی معروف به یک فرد بر میگردد، گاهی بر یک اجتماع از افراد بسیار ظهور و بروز دارد. مثلا کسی که نماز نمیخواند، امر به معروف کردن او فقط روی او اثر میکند، اما اگر کسی زکات نمیدهد یا امروز برای ما مالیات دادن شرط است، رفتار او به کل جامعه لطمه میزند. چون این مالیات خرج تمام افراد جامعه میشود تا جامعه توان زیست پیدا کند. گرچه این معروف از یک فرد است اما اثر اجتماعی دارد. گاهی جایگاه فردی که مورد امر و نهی قرار میگیرد متفاوت است؛ مثلا کسی حاکم یا سمبل اسلام قرار گرفته و قرار است اسلام را توسعه دهد، اما نماز نمیخواند. در اینجا دیگر نماز خواندن او بهتنهایی مورد بحث نیست. اباعبدالله الحسین(ع) بیرون آمدند تا امر به معروف و نهی از منکر کنند. در اینجا دو مطلب وجود دارد: یک اینکه حضرت(ع) راجع به چه معروفی میخواستند تذکر بدهند و از چه منکری میخواستند جلوگیری کنند؟ دوم، مخاطب ایشان چه کسی بود؟ آن منکر، بیعت مردم با یزیدی بود که نماز نمیخواند، شراب میخورد و اهل فسق و فجور بود. بیعت به این معنا که مردم اختیارات جامعۀ اسلامی را در جهت اجرای احکام الهی به آن فرد بسپارند. حالا جامعهای مسلمان میخواهد اختیار جان و مال خودش را به کسی بدهد که نه اعتقادی به اسلام دارد و نه به هیچیک از احکام اسلامی عمل میکند. این منکر سادهای نیست؛ منکریست که تیشه به ریشۀ مسلمانان و اسلام میزند و نظام اسلامی را بر میاندازد.
*معنای امر به معروف در رفتار و منش اباعبدالله چگونه متبلور میشد و امام حسین(ع) در برابر کسانی که برای شهادت ایشان دندان تیز کرده بودند چه رفتاری داشتند؟
به امام حسین(ع) گفته شد: چرا در برابر بیعت مردم با یزید سکوت نمیکنی و اعتراض داری؟ حضرت(ع) فرمودند: وقتی امت اسلامی به فرماندهی مانند یزید مبتلا شود، فعلی الاسلام السلام؛ یعنی دیگر باید با اسلام خداحافظی کرد و فاتحۀ اسلام را خواند. پس باید فاتحه مسلمانها را هم خواند. نهی از منکر امام(ع)، نهی از بیعت مردم با یزید بود. امر به معروف این بود که مسلمانها باید حاکم عادل برای خود بیاورند. اما اینکه حاکم عادل کیست، مسئلۀ دیگریست. حرف این است که فرد عادل را رییس خود کنید، نه این که با هر کسی که دم دست بود، از راه تنبلی، ترس، طمعورزی و قبیلهگرایی بیعت کنید. پس ایشان مردم را به عدالتگرایی و رای به حاکم عادل فرا خواندند.
*واکنش سپاه کفر در برابر موعظهها و امر به معروفهای اباعبدالله(ع) چگونه بود؟
یزید، منکر بود و کسانی یزید را در عالم کفر پشتیبانی میکردند. چون یزید با تابلوی کفر نیامد، گاهی به اشتباه حرفی از دهانش میپرید و باطنش را بروز میداد. اما او با چهرۀ نفاق آمده بود. وقتی شما همۀ وجود منکر را هدف قرار بدهید، منکر هم، همۀ وجود شما را هدف قرار خواهد داد. یعنی منکر برای اینکه بر جای بماند، باید حق را از میان بردارد. بنابراین میخواستند امام(ع) را در مدینه بکشند، حضرت(ع) مدینه را ترک کردند. خواستند در مکه امام(ع) را شهید کنند، ایشان برای حفظ حرمت کعبه از آنجا نیز رفتند. اما بالاخره حضرت(ع) را در کربلا محاصره کردند و سر بریدند.
*مردم کوفه از لحاظ فکری و اجتماعی چگونه بودند که حاضر به قتل اهل بیت رسول الله(ع) میشدند؟
این اختصاصی به مردم کوفه نداشت، اشتباه است که بگوییم کوفیان این کار را کردند.
*امام علی(ع) را هم کوفیان کشتند!
به این خاطر که امام علی(ع) به کوفهای نیامدند که از اول مرکز حکومت ایشان باشد. کوفه شهر مهاجرنشینیست. بنابراین اینکه قتل امام حسین(ع) به نام کوفه نوشته شد، به این خاطر بود که حضرت(ع) را در نزدیکی کوفه محاصره کردند. امام(ع) اگر قرار نبود که شهید شوند، از مدینه خارج نمیشدند یا از مکه بیرون نمیآمدند. تفاوت در این بود که امام در مقایسه با شهرهای دیگر، طرفداران بیشتری در کوفه داشتند. اگر نزدیک مکه یا مدینه بودند، سپاه کفری از آن شهرها روبروی ایشان میایستادند. مهم این است که در آن روز مردم منکر را گم کرده بودند و متوجه نمیشدند که دچار منکر هستند. امام حسین(ع) مردم را از یزیدی که منکر بود نهی میکردند، اما آنان غافل بودند، بازی خورده بودند و دچار دنیا طلبی شدند. عمر سعدی که در کربلا روبروی امام(ع) ایستاد، در جامعۀ آن روز فردی مسلمان، صحابی زاده و بزرگوار بود. اما دچار اشرافیگری شد و نمیدانست که در دایرۀ منکر قرار گرفته. او میدانست که اگر امام حسین(ع) را بکشد، جهنمی خواهد شد، اما چشم میبست و میگفت: نمیتوانم از دنیا دست بردارم.
*چه چیز باعث میشود که کسی صدای حق را بشنود و از آن بگریزد؟
وقتی انسان حق را نشناسد، دنیایی میشود. در قرآن آمده: استحفظ علیهم الشیطان. زمانی که شیطان بتواند ذهن و فکر انسان را به خود مشغول کند، او را از یاد خدا خارج میکند.