سَرو سَهی

آیا خدا برای بنده‌اش کافی نیست؟

سَرو سَهی

آیا خدا برای بنده‌اش کافی نیست؟

سَرو سَهی
طبقه بندی موضوعی
بایگانی

سکوت چیست به جز حرف‌های ناگفته؟

جمعه, ۲۴ خرداد ۱۳۹۸، ۰۶:۳۶ ب.ظ

لبریزم از حرف‌های نزده؛ سکوت‌های همیشه، وقت مواجهه با چیزها. گاهی خیال می‌کنم از میان این حجم از فکرهای روزانه و اتفاق‌ها، چقدر حرف است برای گفتن و نوشتن. اما انگار دیگر سکوت از همه‌چیز گویاتر است؛ آن هم با وجود آن‌که سال‌ها با نوشتن و از راه کلمات به ذات زندگی دست یافته‌ام و باورها و حقایق زندگی‌ام را تنها به شیوۀ کلمه، طبقه‌بندی کرده‌ام. این سکوت دنباله‌دار خیلی چیزها را از من ربوده و به دوستی‌هایم هم رنگ بی‌رنگی زده. گاهی به یاد می‌آورم نخستین دوستانی را که از سال‌های نخستین جوانی تا امروز همیشه گوشه‌ای از زندگی من بودند؛ دلتنگشان می‌شوم و فکر می‌کنم یعنی این روزها کجا هستند و مشغول چه کارهایی؟ فکر می‌کنم آن‌ها که هر کجا سر می‌کشیدم دنبالم می‌کردند و ردی یا نشانی از خودشان می‌گذاشتند تا بدانم هستند و با روزهایم همراه و در لحظه‌هایم حاضرند، امروز گرم کدام زندگی یا روزگارند؟

از سفر که بر می‌گشتم، تمام راه، سر به شیشه چسبانیده و دلتنگ بودم. به خاطر رفاقت و صمیمیتی که روزی برای یک مظلومیت و سکوت نابجا از دست دادم و تاوان من جدایی از کسی بود که در آن سال‌ها، خویش من بود و رفیق روزها. حالا این از دست دادنِ چندساله، من را در پیشگاه خودم شرمسار و سرافکنده کرده است. سکوت و سربه‌زیریِ نابجا، آدم‌های خوب زیادی را از من گرفت و کاشکی که من راه برگشتن و درود دوباره را بلد می‌شدم...

  • المیرا شاهان

نظرات  (۲)

  • مصطفا موسوی
  • و دوست جدید پیدا کردن که توی سن ماها تقریبا محاله
    پاسخ:
    خوشبختانه آدم بزرگواریه این دوستم. من بعد از نوشتن این مطلب، این پست رو براش ارسال کردم و اون بخشنده تر از این حرف ها بود :)
  • مصطفا موسوی
  • به به چشمتون روشن :)
    خدا رو شکر
    پاسخ:
    ممنون. الحمدلله