سَرو سَهی

آیا خدا برای بنده‌اش کافی نیست؟

سَرو سَهی

آیا خدا برای بنده‌اش کافی نیست؟

سَرو سَهی
طبقه بندی موضوعی
بایگانی

گاهی دلم برای خودم...

سه شنبه, ۱۱ تیر ۱۳۹۸، ۱۲:۲۵ ق.ظ

پی چیزی می‌گردم، پی گمشده‌ای شاید. یا «خود»ی تباه شده در شباهت روزها. «خود»ی که با او به خلوتی بی‌مثال می‌نشستم و چای می‌نوشیدیم و شعر می‌خواندیم. «خود»ی رها از تعلقات و شلوغی‌ها؛ «خود»ی کتاب‌خوان و صاحب‌ذوق. «خود»ی نوازنده و آوازخوان... اما نمی‌بینمش.

خوب می‌دانم که تسلیم مرگ نشده؛ صدای نفس‌هایش را می‌شنوم، شمرده‌شمرده با خس‌خسی بی‌حوصله و دهانی باز. نیمه‌جان و سر بر زانوی فراموشی سپرده. پنداری نوازشی می‌خواهد، یا نغمه‌ای شیرین که از نو برویاند برگ‌وبار‌های خشکیده‌اش را. می‌خواهم در آغوشش بگیرم و پیشانی‌اش را ببوسم. اما در دست‌هایم حجمی از «ناتوانی‌»ست. و آیا چیزی جان‌فرساتر از «خود»ی که در حال جان دادن و فرسودگی‌ست، هست؟

  • المیرا شاهان