سَرو سَهی

آیا خدا برای بنده‌اش کافی نیست؟

سَرو سَهی

آیا خدا برای بنده‌اش کافی نیست؟

سَرو سَهی
طبقه بندی موضوعی
بایگانی

چی بگم از دلِ تنگم؟

دوشنبه, ۱۸ فروردين ۱۳۹۹، ۰۷:۱۴ ب.ظ

بیش و پیش از هرچیز دلم برای روزهای خانۀ پدری تنگ شده؛ برای حمد و سوره‌های آهستۀ بابا وقت نماز صبح که از چارچوب در عبور می‌کرد، موسیقی دلنوازش در گوش‌هایم می‌پیچید و زیبا‌ترین نغمه‌ای بود که در آن لحظات نورانی می‌توانستم بشنوم. برای اذان ظهر که در خانه جریان داشت و لحظاتی بعد مادرم وضو گرفته به اتاق می‌رفت، مقنعۀ سپید و توردارش را به سر می‌کشید، با چادرنماز گلداری نماز اول وقتش را به جا می‌آورد و بعد تسبیحات حضرت زهرا(س) می‌گفت.

راستی، تا به حال گریه‌های سر سجادۀ پدر و مادرتان را دیده‌اید؟ گریه‌هایی که به هیچ‌وجه صورت دنیایی ندارند و انگار تکرار هق‌هق‌وارِ «ربّ انی ظلمتُ نفسی»اند؟

من هرگز شانه‌های لرزان مادرم را درست در لحظاتی که سمت خدا تمام می‌شد و آن نوای دل‌انگیز «السلام علیک یا اباعبدالله» تمام خانه را پر می‌کرد، از یاد نخواهم برد، لحظاتی که مادرم به پناهِ سجاده سر می‌گذاشت و خالص‌ترین هوای زندگی‌اش را به سینه می‌کشید...

خدای من! کمک کن تا این همه دوری و دلتنگی را تاب بیاورم...

  • المیرا شاهان

نظرات  (۲)

درود بر شما 

  • قاسم صفایی نژاد
  • آمین