آدمهای دور
مرور سرنوشت و سرگذشت آنها که روزگاری میشناختمشان و امروز فرسخها از ایشان فاصله دارم، کاری است که هرازگاه انجامش میدهم. نگاهشان میکنم از دور، نوشتهها و ردی که در فضای مجازی برجا گذاشتهاند را میبینم و گاهی دعایی به سویشان رهسپار میکنم، بیآنکه بدانند. فارغ از آنکه روزگاری در خشم و کینه و نفرت از هم بودیم یا در اوج دوستی و راستی و همدلی.
تا به حال برای آنها که آزارتان دادهاند دعا کرده یا اسمشان را در قنوت نمازتان آوردهاید؟ تجربهایست بینظیر؛ گویی صیقل خوردن روحتان را به تماشا نشستهاید و سیاهیها از دیوارۀ قلب و جانتان فرو میریزند. با خودتان عشق خواهید کرد از این رفت و روب. از تمیزی دلی که آلودگی و سیاهیاش را با بخشیدن، روشن و شفاف کردهاید. از آرامشی که گذشت و عبور از اشتباهات به شما هدیه داده است.
اینگونه است که شادمانی دیگران، موفقیت، ازدواج، مادر یا پدر شدن، و تجربههای زیستیشان را که میبینید خوشحال میشوید.
«چه نیکو زدهست این مثل برهمن
بود حرمت هرکس از خویشتن
چو دشنام گویی، دعا نشنوی
بهجز کشتۀ خویشتن ندروی... »*.
*سعدی.
- ۹۹/۰۳/۲۰