پرواز را به خاطر بسپار ... | آسیب شناسی نقش آفرینی فعلی بانوان در صنعت حمل و نقل؛ گفتگو با دکتر غلامعلی افروز
در سال های اخیر، با گسترش صنعت حمل و نقل در اقصی نقاط دنیا، همواره با حضور بانوان در مشاغل مرتبط با این حوزه مواجه بوده ایم. بخشی از ورود بانوان به این حوزه، به جهت علاقمندی و بخش دیگر به جهت نیاز به کسب درآمد بوده است. هرچند مزایا و امکاناتی که به مردان در این صنعت تعلق می گیرد، به میزان قابل توجهی با مزایا و امکاناتی که باید به بانوان تعلق بگیرد و آن ها همواره از این مزایا محروم بوده اند، متفاوت است. با این حال بنا به ضرورت و علاقمندی، گاهی بانوان بسیاری، بدون توجه به سختی کار و اتفاقاتی که همواره امنیت و آرامش آن ها را تهدید می کند به حرفه هایی همچون تاکسیرانی، رانندگی با اتوبوس، کامیون و وسایل نقلیه ی سنگین و مشاغل به ظاهر آسان تری مثل مهمانداری هواپیما، روی می آورند.
در این خصوص، پای گفتگو با جناب آقای دکتر غلامعلی افروز، استاد ممتاز دانشگاه تهران و چهره ی ماندگار عرصه ی روانشناسی ایران و رئیس اندیشکده ی خانواده در مرکز الگوی اسلامی-ایرانی پیشرفت، نشستیم و علاوه بر گفتگو پیرامون کلیت آسیب شناسی فعلی نقش آفرینی بانوان در صنعت حمل و نقل، به بخشی از مشکلات بانوان مهماندار در پروازهای هوایی نیز پرداختیم.
گفتگوی ما را در زیر می خوانید:
*در طول سال ها، همواره با حضور چشم گیر بانوان در مشاغل متفاوت مواجه بوده ایم؛ نظر شما درباره ی اشتغال به کار بانوان چیست؟
ضمن اینکه بانوان در عرصه های اجتماعی و انتخاب شغل آزاد هستند و کفایت های قابل توجهی از خودشان بروز می دهند، ورود خانم ها در بعضی از شغل ها بخصوص برای حفظ حریم ارزش ها به عنوان یک ضرورت اجتماعی تلقی می شود؛ مشاغلی مثل پرستاری، مامایی و معلمی برای دختران - و نه برای پسران – چرا که به اعتقاد من، پسرها باید از کلاس اول دبستان، معلمان خوش اخلاق مرد داشته باشند. معلمانی خوش رو، با سواد، خلاق و توانا که همجنس خود دانش آموزان باشند تا دانش آموزان بتوانند با معلمانشان همدلی و همانندسازی کنند. اگر این نکته ضروری رعایت نشود، حقوق عاطفی دانش آموزان تضییع می شود و حقوق اجتماعی آن ها هم از بین می رود. بنابراین باید نظام تعلیمات کشور برای پسرهای دبستانی، معلم مرد قرار دهد. در کشورهایی مثل امریکا و اروپا هم که مدارسی مختلط دارند، اگر در یک مدرسه فقط معلم زن یا فقط معلم مرد داشته باشند، آن مدرسه از ادامه ی کار محروم و تعطیل می شود. این حق عاطفی و اجتماعی دانش آموزان است که معلم همجنس خودشان داشته باشند. به این دلیل که در بعضی موارد به ویژه بلوغ جنسی با مشکلات حائز اهمیتی مواجه خواهیم شد. در سال های اخیر بلوغ جنسی به صورت قابل توجهی کاهش پیدا کرده و بعضی از دانش آموزان در پایه های چهارم و پنجم و بخصوص ششمی ها بلوغ جنسی را تجربه می کنند. من در بعضی مدارس غیر انتفاعی دیده ام که دخترخانم هایی هیجده-نوزده ساله به عنوان معلم دبستان انتخاب شده اند و مشغول به تدریس هستند. با هیئتی نه چندان مطلوب و ظاهری نه چندان خوشایند...
به همین جهت عدم رعایت این نکات صلاح نیست و بیشتر شدن آسیب پذیری دانش آموزان را به دنبال دارد. اما در بعضی از مشاغل، ورود زن ها نوعی ضرورت اجتماعی است؛ برای مثال در دندانپزشکی، دولت باید سه برابر دندانپزشک را تحت پوشش قرار دهد؛ سه برابر دندانپزشک خانم و یک برابر دندانپزشک آقا. چون خدماتی که خانم ها ارائه می دهند متفاوت است. اما متاسفانه برعکس عمل می شود و دولت تعداد خانم های دندانپزشک و پزشک را کاهش داده است. چون معتقد است خانم ها به نسبت آقایان کم کار می کنند، طرح نمی بینند و ... که این اشتباه دولت است. باید این تعداد به سه برابر افزایش پیدا کند. چرا که سه خانم در بلند مدت ازدواج می کنند، بچه دار می شوند و هرکدام به اندازه ی یک سوم آقایان خدمات ارائه می دهند. یعنی مثلاً سه دندانپزشک زن در تهران به اندازه ی یک دندانپزشک مرد سرویس می دهند. و نباید هم بیشتر از این مقدار سرویس ارائه دهند. چون بعد از ازدواج و بچه دار شدن اگر به این روال ادامه دهند، به مرور و در طول ده سال آسیب می بینند. رعایت این نکات عدالت است. نه اینکه متاسفانه ظرفیت خانم ها را کم کنند. این نگاه اشتباه است. نگاه وارونه است. حداقل باید در پزشکی دو برابر خانم داشته باشیم. همچنین در پرستاری. نگویند چون که خانم ها پزشکی می خوانند و طرح نمی روند پس ظرفیت مردها را بیشتر کنیم. کاری که امسال انجام دادند. این کار نادرست است. بنابراین در بعضی از مشاغل اگر بخواهیم عدالت اجتماعی هم رعایت شود و حریم ارزش ها حفظ شوند، بایستی خانم ها به آن ورود داشته باشند.
*در مورد مشاغل مربوط به حوزه ی حمل و نقل چطور؟ عموماً چه کسانی وارد این مشاغل می شوند؟
یکی از حوزه هایی که خانم ها به آن ورود پیدا می کنند، حوزه حمل و نقل کشور است. از موتور سواری گرفته تا حمل و نقل تاکسی ها، اتوبوس ها، قطار، کشتی و هواپیماها. همه ی این ها بخشی از حمل و نقل کشورها و همینطور کشور ما را تشکیل می دهند. اما اینکه بانو تاکسی یا تاکسی های بانوان ایجاد شود، عیبی ندارد. مثلا خانمی که در بانو تاکسی ها مشغول به کار است، فقط به خانم ها سرویس می دهند و بایستی فقط خانم ها و فرزندانشان را سوار کنند؛ نه آقایان را. یعنی زن و شوهرها را سوار نمی کنند و این قانون است. خیلی از بانوان هم دوست دارند راننده ی تاکسی، خانم باشد و به این خاطر که از راحتی بیشتری برخوردارند. ولی در هر حال باید نظارت ویژه ای در این حوزه صورت بگیرد. این تاکسی ها باید از نظر امنیتی خیلی قوی باشند و سرویس تاکسی آن ها به ایستگاه پلیس متصل باشد که اگر احیاناً مورد اذیت قرار گرفتند، دکمه ی مربوط را فشار دهند تا پلیس از موقعیت آن ها به سرعت مطلع شود. بنابراین این شغل باید حفاظت شود. اما شغلی نیست که خانم ها شبانه کار کنند. چرا که خانواده دو رکن اصلی دارد؛ یکی زن و دیگری مرد، و زن، رکن اصلی خانواده است و باید در خانه باشد. به همین جهت نباید مزایای اقتصادی خانم ها آنقدری زیاد باشد که مجبور شوند شب ها هم کار کنند.
*این شغل ها از نظر روان شناختی چه تاثیری می تواند روی این بانوان داشته باشد؟ آیا شأن بانوانی که در این حوزه به کار مشغول اند حفظ می شود یا خیر؟
چندوقت پیش خانمی پیش من آمد و گفت که دختر دانشجویش از ساعت 8 شب تا 6 صبح در دفتر یک آژانس مشغول به کار است و راننده ها را به آدرس مشتریان می فرستد؛ من واقعا از این موضوع ناراحت شدم. برای اینکه فضای آژانس برای دختری در آن سن و سال، در کنار ده-پانزده مرد راننده که شب تا صبح چای و قهوه می نوشند و باید سرویس به این طرف و آن طرف ببرند مناسب نیست. اصلاً شأن این دختر نیست که در آن محیط کار کند. این دختر طراوت دارد، دختر ریحانه است؛ می سوزد. من از جایی برای ایشان منبعی پیدا کردم که بتواند شهریه ی دانشگاه آزاد دخترش را پرداخت کند، اما برای کار به چنین محیطی نرود. کار بد نیست؛ اما شأن یک خانم هم این نیست که به هر قیمتی حاضر به اشتغال در این فضاها باشد. من می توانم خربزه و هندوانه بفروشم؛ همانطور که در دوران دبیرستان در ایام تابستان با دوستانم این کار را کردم و هم نوعی تفریح بود و هم کسب در آمد. الآن هم می توانم سر یک چهارراه یک تابلو بزنم و بنویسم هندوانه دکتر افروز! خیلی هم پرفروش می شود و درآمدم به صدبرابر می رسد؛ اما در شأن من نیست. من برای هندوانه فروشی تربیت نشده ام؛ کار عیب نیست. هندوانه فروشی و لبو فروشی هم خوب است؛ اما کار من نیست. کار من معلمی است. من نمی توانم معلمی را قربانی پول کنم و هندوانه فروشی کنم. یا مثلاً ساختمان سازی هم خیلی شغل پردرآمدی است و من آن را بلدم. یا خیلی خوب می توانم تجارت بین الملل انجام دهم. اما من نمی خواهم علم و درسم را فدای این کار کنم. من برای چیز دیگری تربیت شده ام و به دنبال چیز دیگری هستم. آژانس و تاکسی رانی هم خوب است و مردم به آن نیاز دارند؛ در نیمه شب ها بعضی خانواده ها مریض یا مسافر دارند و آژانس ها باید به آن ها سرویس بدهند. اما این کار یک دختر معصوم بیست ساله نیست که برود در آن محیط کار کند. به همین جهت شغل خانم ها باید حمایت شده باشد.
*میزان رضایتمندی و امنیت شغلی زنانی که به این شغل ها روی می آورند چگونه است؟
ساعت کار تاکسی بانوان باید محدود باشد؛ حتی منطقه ای که در آن کار می کنند هم باید محدود شود و پلیس هم باید به آن ها امنیت بدهد. ضمن اینکه راننده های تاکسی باید ویژگی ها و صلاحیت های لازم را چک کنند. مسافران غیر عادی نباشند. همچنین راننده های تاکسی هم باید از اخلاق برخوردار باشند و خدای ناکرده خانم های پولدار فریب این خانم ها را نخورند. مثلا بانوان راننده، مسافری که خیلی جواهر و طلا دارد را سوار نکنند و تحویل مردها بدهند. بنابراین باید به این آسیب ها دقت کرد و در رابطه با آن ها احتیاط کرد. اما راننده ی زن نمی تواند راننده ی کامیون باشد؛ برای اینکه بانوان در همه دنیا شخصیت سیکلی دوره ای دارند؛ در دوره ای که باید مادر بشوند و در دوره ی قاعدگی، قند خونشان پایین می آید و بعضاً زود خسته می شوند، زود عصبی می شوند و واکنش های هیجانی از خود نشان می دهند و ممکن است ناراحت شوند. به همین خاطر حتما باید احتیاط کنند. در اتوبوس های بین شهری هم صلاح نیست خانم ها به کار مشغول شوند. در بعضی از اتوبوس های داخل شهری در خارج از کشور، خانم ها ممکن است راننده ی سرویس مدارس باشند، اما لزوما در اتوبوس های بین شهری نیستند و من هم این را به صلاح نمی دانم. این خانم ها آسیب می بینند و ممکن است در سفرهای شبانه و روزانه چند مسافر، خانم راننده را اذیت کنند. پس صلاح نیست. نفتکش هم نمی توانند باشند. حالا بعضی خانم ها علاقمندند که داخل کشتی ها کار کنند، اما این افراد محدودند و من وارد این حوزه نمی شوم. اما آن چه که در حال حاضر خیلی مهم و حساس تر از همه ی این شغل هاست، حمل و نقل هوایی ماست. یعنی خانم هایی که مهماندار می شوند.
*با توجه به اطلاعاتی که من در این حوزه دارم علی رغم شرایط پذیرش خیلی دشوار بانوان برای مهماندار شدن از نظر وضعیت ظاهری و ... ، این افراد با مشکلات بسیار زیادی چه از نظر اجتماعی و چه از نظر خانوادگی مواجه اند!
خیلی از خانم ها علاقمندند که وارد این شغل شوند. اما بعد از اینکه مهماندار شدند، رئیس آن ها می گوید یک پرواز از تهران به مشهد برو، بعد از مشهد به شیراز، از شیراز به کویت و از کویت به تهران برگرد و مثلا می شود پنج صبح! اگر این خانم متاهل است، همسرش باید چه کار کند؟ اگر فرزند دارد، فرزندش باید چه کار کند؟ ضمن اینکه مثلاً یک بار همسر این خانم هم به همراه او سوار هواپیما می شود و می بیند خانم با مهماندارها خیلی خوب صحبت می کند و مهماندارها هم خیلی راحت با آن خانم شوخی می کنند، اسم کوچک هم را صدا می کنند و حریم ها رعایت نمی شود. این کار نادرستی است. یعنی درواقع به مرور می بینیم که پیوندهای عاطفی زوجیت و همدلی ها از هم گسسته می شود. وقتی خانم مهماندار دو یا سه شب می رود به ژاپن، لندن یا ... همسر او دو یا سه شب در خانه تنهاست. این آقا چه کار باید بکند؟ هم آقا ممکن است آسیب ببیند و هم خانم. ارتباطات درون هواپیمایی وقتی طولانی می شود، بعضاً حریم ارزش ها شکسته می شود و همه آسیب می بینند. به همین جهت خیلی باید دقت کرد. بعضی از شرکت های هوایی که مهماندار خانم دارند، تلاش می کنند خانم های مهماندار شب ها منزل باشند یا پروازهای اضافی به آن ها ندهند. یا نهایتا ماهی یک بار خانم مهماندار با اجازه ی همسرش به ژاپن، لندن و ... پرواز داشته باشد. این شرکت ها تلاش می کنند که پروازهای نیمه شبی هم برای این بانوان نگذارند تا آسیب نبینند. من متوسط هفته ای چهار پنج بار پرواز دارم؛ در طول این پروازها مهماندارهای زیادی با من درددل می کنند و راجع به مشکلاتشان صحبت می کنند. این دفعه یک خلبان با من درددل می کرد. به اطلاع من رسیده است که بعضی از شرکت ها هستند که متاسفانه به خانم ها توصیه کردند که تعهد بدهند تا پنج سال ازدواج نکنند؛ این خلاف اندیشه ی آموزه های دینی است، این خلاف منویات رهبری است، این خلاف نظام طبیعت خلقت خانم هاست که حق دارند ازدواج کنند. در آموزه های دینی پیوند ازدواج از بیشترین اهمیت برخوردار است؛ به گونه ای که پیامبر خدا، حضرت محمد (ص) فرمودند: پر ثواب ترین واسطه گری در گستره حیات، واسط شدن و رابط شدن برای پیوند ازدواج و تألیف قلوب است. در حقیقت، همه ی آرامش و همه ی سعادت دنیوی و اخروی انسان در سایه ی ایمان به خدا و آرامیدن در کنار همسری دل آرام، آرامشگر و نوازشگر معنا می یابد. کسی که بیش از همه در ترسیم سرنوشت انسان در گستره ی حیات دخیل است، یقینا همسر است. آن کسی که بعد از خالق زوج آفرین محرم راز است و نزدیک ترین و پرجاذبه ترین همراه برای انسان است بی تردید همسر است و بس. گرچه بعد از خدای مهربان، مکرم ترین و محترم ترین انسان ها پدرها و مادرها هستند، اما نزدیک ترین، آرامش بخش ترین و محق ترین آدم ها همسران هستند، از همین منظر انتخاب همسر مهم ترین، سرنوشت سازترین و سترگ ترین و بالطبع ضروری ترین انتخاب انسان در گستره حیات است. در هر جامعه ای که فراوانی ازدواج های موفق و پایدار براساس انتخاب های دقیق و هدفمند بیشتر باشد، بالطبع همسرگریزی و همسرستیزی و طلاق و جدایی کمتر صورت گرفته و شاهد ارتقای بهداشت روانی و بیشترین امنیت اجتماعی در آن خواهیم بود. اگر خانمی که کفایت های لازم را دارد فرصت ازدواج پیدا کرد باید ازدواج کند. نه اینکه به صورت غیر مستقیم از آن ها تعهد بگیرند که فعلا تا چند سال ازدواج نکنید. اما این شرکت ها این کار را انجام داده اند. کافی است با مهماندارها صحبت کنید تا متوجه شوید برای استخدام شدن چه چیزهایی به آن ها گفته اند. شرکت هوایی تنها متوجه منافع خودش است. چون می داند اگر این خانم ها ازدواج کنند، همسرش می گوید نمی خواهد با این شرایط کار کند. باید به رؤسای این شرکت ها گفت شما که پادگان درست نکرده اید، اینجا ارتش نیست که بخواهید افسر تربیت کنید! خانم مهماندار یک خانم است مثل دختر یا خواهر خودت. وقتی ازدواج کرد یا بچه دار شد باید کارش را کم کنید، اما حقوقش را کم نکنید! این نکات مهم است.
*بنابراین این مشاغل چقدر می تواند به سلامت خانواده لطمه بزند؟
ما باید به سلامت روانی و به بهداشت روانی خانم ها در همه ی مشاغل - مخصوصا در حوزه ی حمل و نقل - خیلی بها بدهیم. متاسفانه خانم ها و حتی آقایان متاهلی که در پروازهای هوایی ما هستند، درصد اختلاف خانوادگی و مشکلات آن ها در رابطه با همسر و فرزندانشان قابل توجه است. نمی گویم از همه زیادتر است؛ اما قابل توجه است. آن ها نیاز به خدمات روانشناسی زیادتری دارند. باید در همه ی شرکت های هوایی یک مرکز جامع و کامل خدمات روانشناسی و مشاوره برای همکاران وجود داشته باشد. غیر از پزشک، باید روانشناسان و مشاوران حاذقی داشته باشند که علاوه بر کارمندان، به خانواده های آن ها نیز خدمات ارائه دهند. گاهی اوقات زن و شوهر هردو با هم کار می کنند که این بحثی جداگانه است؛ ممکن است تصمیم بگیرند که اصلا بچه دار نشوند؛ چون اگر دارای فرزند شوند چه کسی از او نگهداری کند؟ یا هر دو با هم در پرواز هستند، یا یکی از آن ها پرواز دارد و دیگری روی زمین است. این ها معضل پیدا کرده اند؛ نمی دانند بچه داشته باشند یا نه! اما پول هم برایشان شیرین است. خانه خریده اند و قسط می دهند و درآمد خوبی هم دارند. اما نگرانی بچه نداشتن هم دارند. به همین جهت به آدم های بصیر و حاذقی نیاز دارند که به آن ها و خانواده هایشان خدمات ارائه دهند که در جهت تحکیم خانواده پیش برویم. چرا که تزلزل در نظام خانواده در بین بعضی از همکاران هوایی خیلی بیشتر است. این افراد نیاز به استحکام خانواده دارند. باید به این حوزه دقت شود و کلاس های آمادگی برای آن ها برگزار کنند. مشکلات این افراد خیلی زیاد است و بیش از همه نیاز به خدمات مشاوره دارند.
این افراد سالانه چندتا بلیت رایگان دارند. مثلا با همسرشان سوار هواپیما می شوند. هر دو هم جوان هستند. یک مرتبه یکی از همکاران، خانم یا آقا را به اسم کوچک صدا می زند؛ با توجه به اینکه به آن ها می گویند یکدیگر را با تکریم صدا بزنید و خانم و آقا بگویید. حالا وقتی شوهر این خانم در آنجا حضور دارد، این خودمانی شدن و صمیمیت آزارش می دهد. در این موقعیت این برخوردها خیلی حساس است. بعضی از آقایان که رگه های بدبینی دارند، وقتی همسرشان در پرواز است مدام پیش خودشان می گویند الان خانمم در پرواز است و دارد با آن مهماندار آقا می گوید و می خندد؛ و این خواه ناخواه موجب بروز مباحثی می شود که به صلاح نیست. این ها خدمات مشاوره لازم دارند. بنابراین خیلی باید دقت کرد. ان شاءلله موفق باشید.