ببخشید پشتم به شماست! | یادداشتی دربارۀ خوبی ها و بدی های رانندگی
بسیار اتفاق می افتد که ما آدم ها سالیان سال با صاحبان بعضی از مشاغل روبرو نمی شویم؛ چرا که ممکن است گذارمان پیش آن افراد نیفتد و در میان دوستان و نزدیکانمان نیز، کسی را پیدا نکنیم که به آن حرفه ی بخصوص مشغول باشد. اما غالب ما از همان سنین کودکی و نوجوانی، ممکن است در طول روز، هفته یا ماه چندین و چندبار سوار تاکسی بشویم و دقایقی را در کنار رانندگان بگذرانیم. بنابراین پیدا کردن یک راننده ی تاکسی در یک شهر و حتی یک خیابان، خیلی راحت تر از پیدا کردن یک دکتر مغز و اعصاب یا یک سفالگر یا قالی باف حرفه ای است و این بدین معناست که ما رابطه ی خیلی نزدیکی با این صنف و افراد مشغول به این کار داریم. این تعامل و ارتباط زیاد، می تواند حق یا حقوقی در روابط بین فردی - مسافران با رانندگان و رانندگان با مسافران - تعریف کند؛ بنابراین این تعامل اجتماعی از اهمیت ویژه و حساسیت بالایی نیز برخوردار است.
در عین حال که رانندگان در سطح شهر بی شمارند و هر کدام از این افراد می توانند ویژگی های شخصیتی متفاوتی به نسبت سایر همکاران خود داشته باشند، تصور عموم نسبت به این قشر آنطور که باید شایسته نیست. غالب افراد، رانندگان را قشری حرّاف، با ظاهری نه چندان خوشایند و در اکثر موارد فاقد فرهنگ و اخلاق بر می شمارند و این تصور می تواند خواه ناخواه در تعامل و برخورد با رانندگان اثرات سویی داشته باشد. این مسئله ی «همه را به یک چشم دیدن» و «همه را در یک قماش دانستن»، منجر به بروز بعضی رفتارهای ناشایست و عدم رعایت آداب اجتماعی در مواجهه با این افراد می شود. اگرچه رانندگی، شغل اصلی بعضی از افراد به حساب می آید که در زندگی خود از نعمت تحصیل بی بهره بوده اند، اما در میان آن ها افراد تحصیلکرده ای هم پیدا می شود که به خوبی با آداب تعامل های اجتماعی آشنا هستند و به جهت افزایش درآمد، پرداخت قبوض و اقساط و هزینه های روزانه ی زندگی خود و اعضای خانواده شان، این شغل را به عنوان شغل دوم خود برگزیده اند و در همین راه، سختی ها و مرارت های زیادی را نیز به جان می خرند. هرچند نمی توان بین سطح شعور اجتماعی و تحصیلات در جامعه به رابطه ی مستقیمی رسید.
سر و کله زدن هر روزه با مسافرانی که بعضاً از فرهنگ و آداب اجتماعی متفاوتی برخوردارند و غالباً همان تصور نامطلوب را نسبت به رانندگان دارند، کار ساده ای نیست! در تاکسی، همه ی افراد متوجه حقوق شخصی خود هستند؛ چه راننده و چه مسافران می خواهند که طرف دوم، حقوق اجتماعی، معنوی و مادی آن ها را پایمال نکند. اما وقتی بحث عرق ریختن و پول در آوردن مطرح می شود راننده و مسافر، هردو تبدیل به افرادی منفعت طلب می شوند. راننده ی تاکسی دوست دارد کرایه را به نفع خود گِرد کند، از آن سو مسافر نیز علاقه ی وافری به گِرد کردن مبلغ به سود خود دارد. معمولاً هم قضیه ی کرایه ها با نارضایتی یکی از طرفین فیصله می یابد؛ چه در این میان بگومگوی لفظی یا اصطلاحاً شاخ و شانه کشیدن برای همدیگر اتفاق بیفتد، چه هر دو از روی نارضایتی سکوت کنند و همدیگر را به خداوند واگذار کنند.
اخیراً دکتر شاکری، رئیس کمیته ی عمران شورای اسلامی شهر تهران از ارائه ی رشته ی کاردانی تاکسیرانی خبر داد. این رشته ی دانشگاهی که قرار است در دانشگاه علمی کاربردی ارائه شود، سعی در آموزش مهارت ها و نکات آکادمیک برای علاقمندان به این رشته دارد و به رانندگان این امکان را می دهد که به صورت دانشگاهی به یادگیری این حرفه و آداب لازم برای حضور در این شغل بپردازند که البته این امکان اثراتی مثبت و منفی به دنبال خواهد داشت. اینکه در این رشته امکان ادامه تحصیل از مقطع کاردانی به مقاطع بالاتر وجود ندارد، ضمن اینکه ممکن است افراد صرفاً بخاطر کسب مدرک راضی به حضور در این رشته شوند. اگرچه می تواند به رشد اجتماعی افراد پذیرفته شده در این رشته کمک مطلوبی کند.
هرچند تعداد رانندگان بی انصاف در این حوزه قابل توجه هستند، اما مسافران زیادی هستند که بی انصافی را از حد می گذرانند و در دادن کرایه ی خود کوتاهی می کنند. مسافر با شعار «حق با من است» در مقصدی که می خواهد پیاده می شود و می رود، اما آثاری که بر جای می گذارد، می تواند تا ساعت ها راننده و مسافران بعدی و حتی خودروهای دیگر را در خیابان درگیر کند. مسافر تاکسی نیز، اگر در معرض پرخاش و بی عدالتی از سوی راننده قرار بگیرد، در مواجهه با افراد دیگری که پس از پیاده شدن از تاکسی با آن ها روبرو می شود، رفتار اجتماعی خوبی از خود بروز نمی دهد. هرچند بایستی ترافیک های سنگین و چراغ قرمزهای طولانی چهارراه ها را نیز به مشکلات موجود در رابطه ی رانندگان و مسافران اضافه کنیم.
اما رانندگان تاکسی ها تنها بخشی از طیف گسترده ی مفهوم کلی رانندگی، در صنعت حمل و نقل کشور هستند. رانندگان اتوبوس های داخل شهر و رانندگان اتوبوس های خارج از شهر، رانندگان وسایل نقلیه ی سنگین، راهبران قطار، خلبانان هواپیما و ناخدایان کشتی ها نیز همه و همه هرروزه با مسافران بسیاری در تعامل اند. اگر از سه مورد آخر در بحث حمل و نقل فاکتور بگیریم، سه دسته ی اول، رانندگانی با ویژگی های اخلاقی متفاوت نسبت به رانندگان تاکسی های داخل شهر هستند. آن ها که به دل جاده ها می زنند و بیشتر زندگی شان را روی خط جاده ها دیکته می کنند، غالباً افرادی هستند که از صفای دل و لوتی گری های خاص خودشان برخوردارند. آن ها که علاوه بر تحمل رنج سفرهای هرروزه، بار اندوه دلتنگی های بسیارشان را پشت قاب شیشه ی عقب اتوبوس ها یا روی گِل پخش کن های عقب کامیونشان، با نوشتن نام پسر یا دختر کوچک خود یا یک بیت شعر خالی می کنند. اگرچه پشت رانندگان اتوبوس همیشه به مسافرهاست، اما رابطه ی میان این رانندگان و مسافران، رابطه ای متفاوت است. رابطه ای که هرچند صمیمی نیست، اما دل گرم کننده است. یک مشت آجیل، یک قاچ هندوانه و یا سیب سرخی که از صندلی های عقب دست به دست می گردد تا به دست راننده برسد، گواه این ماجراست.
خوب است یکایک افراد جامعه، آستانه ی صبر و تحمل خود را در رویارویی با رانندگان تقویت کنند، چرا که رانندگان ضامن سلامت و جان مسافران هستند؛ ضمن اینکه برخورد خوب و سلامِ از روی لطف رانندگان، می تواند خستگی یک روز مسافران را از میان بردارد.