شبکههای اجتماعی و فضای مجازی از دلایل بروز بلوغ زودرس در نوجوانهاست | گفتگو با فائزه مرادی
یکی از موضوعات جدی زندگیهای امروزی کنترل و نظارت بر فرزندان است که با وجود امکانات روزافزون سالهای اخیر، صددرصد ممکن نیست. چرا که اکثر قریب به اتفاق نوجوانان و جوانان ما مجهز به یک دستگاه تلفن همراه هستند که به آنها این امکان را میدهد که در فضایی شخصی در هر عالمی که به آن علاقمندند سیر کنند، هر مطلبی را بخوانند و هر تصویری را مشاهده کنند. بنابراین تربیت نسل کنونی با وجود خلوتهای این چنینی و کاهش توانِ کنترلیِ والدین با دشواریهایی روبروست.
به همین دلیل در گفتگو با فائزه مرادی، کارشناس ارشد روانشناسی بالینی به موضوع آسیب شناسی سبک زندگی موبایلی جوانان و نوجوانان پرداختیم. گفتگوی ما را در زیر میخوانید:
*به عنوان نخستین سوال، تلفن همراه و نرم افزارهای مختلف مثل شبکه های اجتماعی و بازی ها، چه مزایا و چه معایبی برای نوجوانان و جوانان به دنبال دارند؟
نمیشود گفت که گوشیهای همراه هوشمند و به طور کلی تکنولوژی جدید بی فایده است، چرا که این ابزار فواید زیادی دارند؛ از جمله اینکه موجب می شوند والدین بتوانند دائما با فرزندانشان در تماس باشند یا از طریق جی پی اس موقعیت آن ها را کنترل کنند یا فرزندان می توانند مطالب درسی خود را با دوستانشان به اشتراک بگذارند و با معلمهایشان ارتباط بیشتری برقرار کنند. همچنین این امکان را دارند که با استفاده از اپلیکیشنهایی، برنامههای روزمره و تکالیفشان را یادآوری کنند. با وجود این مزایا معایب خیلی بزرگی وجود دارد. از مهمترین معایب تلفن همراه و حضور در شبکههای اجتماعی این است که جوانان و نوجوانان خیلی ارتباط اجتماعی را دوست ندارند، و دوست دارند بیشتر با استفاده از اپلیکیشنها و شبکههای اجتماعی با دوستانشان تعامل داشته باشند که این مساله به مرور میتواند موجب افسردگی و تنهایی آنها شود. اثر دیگری که گوشیهای هوشمند میتوانند داشته باشند این است که به میزان زیادی باعث اتلاف وقت افراد میشوند و رفتهرفته تمرکز آنها را کاهش میدهند، در نتیجه عملکرد تحصیلیشان پایین میآید و دچار اضطراب و نگرانی میشوند. یکی از نگرانیهای آنها این است که نکند والدینشان بفهمند آنها در گوشیهایشان دنبال چه میگردند یا در چه شبکههایی عضو هستند.
*استفاده از تلفن همراه چه تاثیری بر سلامت روانی و جسمانی جوانان و نوجوانان و ارتباطات اجتماعی آن ها دارد؟
چند مورد از بعد روحی را در سوال قبل گفتم مثل اضطراب، نگرانی و ... ولی از دیگر ابعاد روحی میتوانیم به کاهش خلاقیت اشاره کنیم. امروزه ثابت شده استفاده از تلفن همراه روی خلاقیت و شکوفایی ذهن و اندیشه افراد تاثیر منفی دارد. برخلاف اینکه شاید پدر و مادرها فکر کنند حالا فرزندانشان باهوشتر و خلاق ترند، در صورتی که استفاده از گوشی تلفن همراه خلاقیت آنها در زمینۀ تفکر خلاق را کاهش میدهد. اثر دیگر این است که خیلی از اطلاعاتی که آنها در این فضا به دست میآورند با سن و روحیاتشان نامتناسب است. در شبکههای اجتماعی فرزندان اطلاعات و تصاویری میبینند که خیلی برای سنشان مناسب نیست و به مرور کمی متمایل به دروغگویی و پنهانکاری میشوند. ثابت شده 40 درصد از جوانهای 18 تا 29 ساله، در مورد اینکه به چه شبکههای مجازی مراجعه میکنند و چه پستهایی میبینند، به پدر و مادرشان دروغ میگویند. دربارۀ تاثیرات جسمی استفاده از تلفن همراه هم باید گفت چون این وسیله دارای امواج الکترومغناطیس است، برای همه خصوصاً کودکان کمتر از ده سال بسیار خطرناک است؛ افراد ممکن است دچار مشکلات خواب شوند و نوعی ناآرامی در خوابشان داشته باشند. در کسانی که تا لحظه خواب مشغول چت کردن یا حضور در شبکههای اجتماعی و ... هستند هم، بی قراری و ضعف بینایی خیلی شایع است. به علاوه استفاده از این نوع از تکنولوژی موجب پخش باکتریها میشود؛ چرا که در هر شرایطی – چه آلوده و چه غیر آلوده – از آن استفاده میشود.
*آیا می توان سبک زندگی موبایلی جوانان و نوجوانان را بر بلوغ زودرس – جنسی، اجتماعی و ... – آنها موثر دانست؟
تحقیقات نشان داده است که شبکههای مجازی از طریق به نمایش گذاشتن مسائل جنسی با انتشار عکس یا فیلمهای مستهجن، ذهن و روان جوانان و نوجوانان را مختل میکنند و آنها را به دنیایی سوق میدهند که فقط ارضای نفس آن فعال شود و تنها هوش آن بخش را فعال کنند. در نتیجه هوشهای دیگر آنها مثل هوش خلاقیت، هوش اجتماعی و هوش موفقیت مختل میشود. همچنین ثابت شده نوجوانانی که بیشترین وقت خود را در شبکههای مجازی میگذرانند بدون آنکه استفاده صحیح از آن را بدانند، دچار بلوغ زودرس میشوند و این بلوغ زودرس ناهنجاریهای رفتاری، جسمی و روحی برایشان به دنبال دارد. چون شبکههای اجتماعی فقط بخش تحریک جوانان و نوجوانان را فعال میکنند و آنها را به سمتی میکشانند که این صاعقه را با روشهای ناصحیحی ارضا کنند. میتوان گفت والدین باید هوشمندانه و مدبرانه عمل کنند و آگاهیهای لازم برای اینکه چطور فرزندانشان را کنترل کنند تا سمت هر موضوعی نروند، هر مطلبی را نخوانند و هر عکس و فیلمی را نبینند به دست آورند و آنها را راهنمایی کنند تا پیش از به وجود آمدن این مسائل جلوی آن را بگیرند.
*از دیدگاه روان شناختی، چه سنی برای استفاده افراد از تلفن همراه مناسب است؟
واقعیت این است که کسی نمی تواند سن دقیقی معین کند و بگوید 5 سال، 10 سال یا 12 سال. چون هر کودک و نوجوانی با دیگری متفاوت است و برای تفاوتهای فردی نمیشود عددی مشخص کنیم. ولی پدر و مادرها با توجه به شناختی که از فرزندشان دارند و اینکه آیا این آدم میتواند خودش را کنترل کند، مسائلی را نبیند و باعث یک سری مسائل نشود، میتوانند سنی تعیین کنند و خودشان برای فرزندشان قانون بگذارند. میتوانیم بگوییم کسانی که هیجده یا نوزده سالهاند و درس مدرسه را تمام کردهاند تا حدی میتوانند این خودکنترلی را داشتهباشند.
*از آنجایی که فرزندان روزانه بیشتر اوقاتشان را با دوستانشان می گذرانند، تحت تاثیر امکانات آنها و آزادیهای احتمالی دوستانشان هستند. چطور میتوان به فرزندان کمک کرد تا بین محیط خارجی و داخلی تعادل برقرار کنند و اعتماد بنفسشان را در صورت «نه» شنیدن از خانواده برای داشتن تلفن همراه، پیش دوستانشان از دست ندهند؟
هم والدین و هم فرزندان باید «نه» شنیدن و «نه» گفتن را یاد بگیرند. خیلی جاها میبینیم والدین خودشان بلد نیستند به فرزندانشان «نه» بگویند یا «نه» شنیدن از فرزندان و دیگران برایشان خیلی سنگین است. این والدین معلوم است چه فرزندانی تربیت میکنند. اما برای اینکه فرزندان بتوانند جلوی خواستههای همسالانشان بایستند، باید در خانه محیطی تعاملی برقرار شود. باید والدین با فرزندانشان حرف بزنند و از آنها بخواهند احساساتشان را بروز بدهند. ضمن اینکه لازم نیست ما همیشه به فرزندانمان «نه» بگوییم. هیچکس نمیتواند بگوید که فرزند شما باید به سن خاصی برسد و گوشی تلفن همراه دستش بدهید یا نه. اما میشود با کنترل این مساله را حل کرد. اگر قرار است برای فرزندمان قانونی تنظیم کنیم و در بعضی موارد به او «نه» بگوییم، باید جدی ولی با محبت با او حرف بزنیم؛ چرا که همه افراد حتی کودکان خردسال فرق محبت و خشونت یا اینکه کسی دارد از بالا به آنها نگاه میکند را میفهمند. راه دیگر اینکه دلیل مخالفت و کنترل را برای آنها توضیح بدهیم. اینجا باید به این نکته دقت کنیم که فرزندان صرفا با نصیحت کردن تربیت نمیشوند. ما خودمان بهترین الگو برای فرزندانمان هستیم. مساله مهمتر اینکه اگر داریم فرزندان را منع میکنیم باید به آنها جایگزینی بدهیم تا بتوانند بین گروه همسالان خودشان را ابراز کنند.
*در عصر حاضر و گسترش دنیای مجازی و تفریحاتی با این میزان جذابیت، خانوادهها چه جایگزین مناسبی را میتوانند به فرزندانشان عرضه کنند؟
فرزندان باید تکیهگاهی داشتهباشند که خودشان را با آن معرفی کنند؛ اینکه «من آدم کتابخوانی هستم» یا اینکه «اگرچه من در شبکههای اجتماعی مقدار زیادی فالوئر یا دوست ندارم، اما میتوانم ساز بزنم» یا «من میتوانم درباره فلان موضوع خوب حرف بزنم». فرزندانی که میبینند پدر و مادرشان تماممدت تلفن همراه دست گرفتهاند، کار دیگری ندارند و هیچ راه دیگری برای ارتباط برقرار کردن وجود ندارد، هر چقدر به او بگوییم کتاب بخوان، درست را قوی کن و ... برای او بیمعناست و او یاد نمیگیرد که باید چه کند.
*استفاده از گوشیهای شخصی عملا دست والدین را در کنترل فرزندانشان بسته است؛ با این حال چه راهحل معقولی برای جلوگیری از بروز اشتباهات فرزندان و نظارت بر عملکرد آنها توسط والدین در استفاده از تلفن همراه پیشنهاد می کنید؟
راههایی برای کنترل فرزندان وجود دارد، اما والدینی که این فرهنگسازی را ایجاد کردهاند که چطور باید از تکنولوژی استفاده کرد، به نسبت والدین دیگر نگرانیهای کمتری دارند. آنها نگران این نیستند که اپلیکیشن جدیدی آمده، سر از آن در نمیآورند و معلوم نیست فرزندشان در آن محیط چه میکند. باید به فرزندان درباره تاثیر منفی و استفادۀ بیرویه از شبکههای اجتماعی و بیماریهایی که ممکن است به آن دچار شوند توضیح بدهیم تا یاد بگیرند که تلفن همراه، یک همراه همیشگی نیست. صرفا وسیلهایست برای برقرار کردن ارتباطات ضروری. وقتی فرزند ما نمیداند که چطور باید از این وسیله استفاده کند نمیتوانیم از او انتظار داشتهباشیم که مثل یک بزرگسال برنامهریزی کند که چطور آن را مورد استفاده قرار دهد. البته یک سری گوشیهای همراه هم هستند که امکانات کمتری دارند و میتوانیم برای فرزندانمان تهیه کنیم، یا در برخی از گوشیها میشود محدودیت استفاده تعریف کرد تا فرزندان در ساعتهای خاصی از آن استفاده کنند.
*فرزندی که دچار اعتیاد به فضای مجازی یا بازیهای تلفن همراه خود شده چگونه قابل درمان است؟ آیا گرفتن گوشی از او و سلب آزادیهایش راهحل معقولی ست؟
عبارت «سلب آزادی» کمی سوگیری دارد؛ ما نمیخواهیم آزادی فرزندان را سلب کنیم. میخواهیم به آنها یاد بدهیم چطور از وقت و عمرشان درست استفاده کنند. حالا در مواجهه با کسی که دچار این اعتیاد شده نمیتوانیم یک دفعه گوشیاش را بگیریم و انتظار داشته باشیم اذیت نشود، بدخلقی نکند و از فردا همانی بشود که ما میخواهیم. باید کمکم این قضیه را جا بیندازیم. اول اینکه دانشآموز مدرسه نباید با خودش گوشی ببرد، چون مدرسه جای استفاده از گوشی نیست. یا اینکه مثلا در خانواده این قانون وجود داشتهباشد که بعد از آنکه او کارهای روزمرهاش را انجام داد، بهطور برنامهریزی شده میتواند به شبکههای اجتماعی سر بزند یا بازی کند. اما برای کسیکه دچار اعتیار به گوشی شده، اینکه از فردا قرار شود آن را کنار بگذارد، کار معقولی نیست. به نظر من میشود این اعتیاد را با علاقمند کردن فرزندان به محیطهای دیگری که توانایی و مهارتی را در خودش پرورش بدهد، برطرف کرد. سراغ کارهایی برود که به آن علاقمند است، نه اینکه ما کارهایی که خودمان دوست داریم را به او تحمیل کنیم. کسی که ورزش دوست دارد سراغ ورزش برود یا کسیکه علاقمند به عکاسی یا نقاشی است را دنبال یادگیری و تقویت این مهارتها بفرستیم و به یادگیری موضوعات دیگر علاقمندش کنیم. میتوانم بگویم فرزندی که او را کتابخوان بار آوردهایم، به نسبت دیگران از این آسیبها دورتر است و کسیکه از کتاب خواندن لذت میبرد، احتمال کمی دارد که به این بازیها و نرمافزارها اعتیاد پیدا کند.