در طول تاریخ، غالب شاعران عرفانی ما که امروز آثار آنها در ادبیات فاخر این سرزمین زبانزد عام و خاص است، درست در زمانی طلوع میکردند که مردم تحت سلطۀ رژیم و حکومت ستمگران بودند و آنها با امیدبخشی و صحبت از معنا، سعی در دلگرمی بخشیدن به این مردمان داشتند. از جملۀ این شاعران، جلالالدین محمد بلخیست که هشت قرن پیش در حالی ظهور کرد که ادبیات صوفیانه را روحی تازه بخشید.
اگرچه این شاعر، در ادبیات ما همواره از احترام و مقبولیت ویژهای برخوردار است، اما شمار کسانی که آثار او را دنبال میکنند در مقایسه با دنبال کنندگان آثار شاعرانی مثل فردوسی، سعدی و حافظ کمترند. با اینحال با توجه به این نکته که در قرنها بعد از وفات او، در همین سالهای معاصر نیز همگان نام او را با برگزاری کلاسهای مثنویخوانی، فیه ما فیه و ... زنده نگه داشتهاند، بر آن شدیم که به صورت اجمالی، حضور اشعار این شاعر گرانقدر را در کتب آموزشی مدارس بررسی کنیم تا بدانیم که مولانا در ادبیات آموزشی معاصر از چه جایگاه و رتبهای برخوردار است.
نخستین بار، دانشآموزان در سال چهارم ابتدایی با مولوی در کتاب فارسی خود آشنا میشوند. مؤلفان کتاب، قصۀ زیبای طوطی و بازرگان را به عنوان پنجمین درس در این کتاب به صورت بازنویسیشده آوردهاند و دانشآموزان از این قصه مفهوم دانایی، هوشیاری و رهایی را فرا میگیرند. (ص 42)
در سال پنجم ابتدایی، دو بیتِ «این درختانند همچون خاکیان/ دستها برکندهاند از خاکدان/ با زبان سبز و با دست نیاز/ از ضمیر خاک میگویند راز» از مثنوی معنوی در بخش نیایش انتهای کتاب به همراه مناجاتی از کتاب فیه ما فیه آورده شده است. (ص 140)
قصۀ آشنایی مولانا با عطار نیشابوری در درس یازدهم از کتاب ششم ابتدایی، از ملاقات این دو شاعر زمانی که جلالالدین محمد کودکی بیش نبود سخن میگوید و عطار در این ملاقات کتاب اسرارنامه را به مولانا تقدیم میکند. (ص 68)