نوجوانی، فصلی پر تلاطم در زندگی همۀ انسانهاست که اتفاقات خاص خودش را دارد. گریز از کودکی به جوانی و آغاز انتظارات خانواده از فرزند و همچنین انتظارات فرزند از خانواده. این مسیر چند ساله، گاهی با شیطنتهایی از جانب نوجوانها روبروست و آنها که سعی دارند بزرگ شدنشان را به رخ اطرافیان بکشند، گاه ممکن است خواسته یا ناخواسته رفتاری از خود بروز دهند که عواقبی دور از انتظار در پی دارد. مثل کنجکاوی نوجوانی در خانۀ پیرمرد همسایه و دور از چشم او دست زدن به ضبط صوتی قدیمی که نوار ارزشمندی در آن است. آن هم درست در زمانی که پیرمرد به بهانۀ سفر کلید خانهاش را به فرزندان همسایه سپرده تا گلدانهایش تشنه نمانند.
«راز آن صدا»، داستان همین کنجکاویِ نوجوانانه است که ناخواسته دردسری میآفریند و در طول داستان، سه نوجوان را با خود درگیر میکند. آنها میکوشند که این دردسر بزرگ را از میان بردارند، اما در کمال استقلال و بدون دخالت بزرگترها، برای حل و فصل آن دست به کار میشوند.
داستان درست در همین روزگار تکنولوژی و مترو و تلفن همراه اتفاق میافتد و مخاطب احساس نمیکند که با فضایی بیگانه و قدیمی روبروست. «سهراب»، شخصیت اصلی داستان است و جمع شدن نوار کاست در ضبط صوت، منجر به این میشود که او این وسیلۀ عتیقه اما ارزشمند را به یک تعمیرکار بسپارد، اما دست بر قضا، دزد به مغازۀ تعمیراتی میزند و سهراب از ترس آبرویش، تمام تلاشش را برای پیدا کردن ضبط صوت میکند. در این میان، «نسیم» و «نیما» که خواهر و برادرند و دوست سهراب هم هستند نیز با او همراه میشوند تا هر سه مثل سه تفنگدار، قهرمانانه و جسورانه، ضبط صوت را پیدا کنند و به پیرمرد برسانند. آن هم درست در شرایطی که پیرمرد به خانه بازگشته و از ناپدید شدن ضبط صوت غمگین و دلشکسته است.