عشقی که مرز نمیشناسد! | یادداشتی بر کتاب «مرز ما عشق است»، سرودۀ «سیدمحمدمهدی شفیعی»
در زمانهای که کم نیستند آن دسته از شاعرانی که محض شهرت و محبوبیت، به جای شعر «سرودن»، شعر «میسازند» و به غمانگیزترین وجه ممکن کلماتی چند گرد میآورند و نظمی تهی از نگاه شاعرانه و تخیل و عواطفی شگرف میپرورند (و البته مصداقِ آیۀ شریف «وَ إنَّهُم یَقولونَ ما لا یَفعَلون*»اند)، شگفتانگیز است که به مجموعهای از ابیات بر بخوریم که بعضاً روضۀ مکتوباند و آدمی را به هیجان میآورند و بر سوز دل میافزایند. چنانکه گویی صفحهها در دست خواننده گُر میگیرند و به تبوتاباش میکشانند...
پس بیراه نیست که مجموعهشعری بتواند در نخستین روزهای انتشارش، به چاپ دوم برسد و مورد اقبال مخاطبان شعر واقع شود. باید واژهها با حرف و سخنی ورای گفتههای معمول درآمیخته باشند تا مخاطب را به شیفتگی و شوق برسانند. و «مرز ما عشق است» بهراستی لایق این حجم از اقبال و توجه، در نخستین روزهای انتشارش بود. مجموعهای که اشعار عاشقانه و آیینیِ شاعرِ جوان، «سیدمحمدمهدی شفیعی» را در دل دارند که در دو قالب غزل و رباعی جمع شدهاند.
شاعر «مرز ما عشق است» بیشک از چشمۀ دانش و آگاهی و حقایق توشه برداشته و آنها را بر جان واژگانش ریخته که این اندازه خوش سروده است. برای همین هم هست که وقتی از سیدالشهدا(ع) حرف میزند، از تکرار رمیده و تصویر سر بریده و لب عطشان را به نظم در نیاورده است، بلکه از جان برای جانان سروده که هر جانِ شیفته و مشتاقی را هوایی کربلای حسین(ع) میکند:
... تفصیل بندبند مصیبت نمیکنیم
انگشترت... ز شرح اشارات بگذریم
یک خط برای روضۀ گودال کافی است:
زینب چه دید وقت ملاقات؟ بگذریم ... (ص 55)
همینطور است ابیاتی که در ستایش طفل شش ماهۀ سالار شهیدان(ع) از قلم این شاعر تراویدهاند و از تکرار رستهاند:
... دور خوردی مِی ششماهۀ من دستبهدست
دست من تا که رسیدی مِی و ساغر گم شد
دست من منبر فریاد غمانگیزت بود
آه! یک مرتبه در خون تو منبر گم شد ... (ص 51)
و در نهمین رباعی:
ای عشق بمان که چارهای هست هنوز
برگرد که ماهپارهای هست هنوز
هرچند سپاهت همه افتاده به خاک
جنگاور شیرخوارهای هست هنوز (ص 78)
این طبع روان و فراغت واژهها، در شعرهای انتظار او هم تجلی مییابند و بهراستی رسالت شاعر همین است که بتواند وجود خداوند و نعمات ازلی و ابدی او را در سرودههایش یادآور شود:
... پر از سکونیم و قطرهای شور دل به دریا زدن نداریم
به جوششی تازه رودمان کن بیا بشوران ارادهها را ... (ص 49)
و
... هر آن که منتظر قائم است برخیزد
هر آن که منتظر غایب است مردود است (ص 47)
شفیعی بارها میکوشد تا انسان غرق دنیا شده و خفته را بیدار کند و همواره به او نهیب میزند که چشم دل بگشاید و فرصتها را مغتنم شمارد و از خواب زمستانی بیدار شود. مثل غزل بیست و هشتم:
گمان بردی نوای نای و بانگ تار و چنگ است این
تو در خواب و خیال بزمی و شیپور جنگ است این
به چشم نیمه بازت تار دیدی در کف مطرب
ولیکن دشمن است ای دوست! در دستش تفنگ است این ... (ص 65)
و این چنین است در غزل پنجم:
وقت بیداری شده ای دل! چشم وا کن ای دل غافل
پشت سر انبوه فرصتها پیش رو تنهایی گور است (ص 19)
و رباعیِ شمارۀ هشت:
شاید که به تاثیر دعا زنده کنند
در برزخ این خوف و رجا زنده کنند
چندیست که شبنشین قبرستانیم
ما را مگر اینکه مردهها زنده کنند (ص 77)
همینطور در رباعی اول که به سید شهیدان اهل قلم تقدیم شده و به فراموشی مردمان امروز طعنه میزند:
گرچه نه پلاک و نه جسد میبینیم
بعد از تو هنوز مستند میبینیم
دیگر خبر از «روایت فتح»ات نیست
هر هفته دوشنبهها «نود» میبینیم (ص 70)
این دغدغهمندی مذهبی و سیاسی در وجود روحانیِ واقعی امروز که دلسوز همکیشان خودش است، غریب نمینماید و او بهجای درس و بحث و روایاتی نصیحتگونه، وقایع را بیتحریف و اغراق شرح میدهد و میگذارد خواننده سبکسرانه خود را در کلمات او غرق کند:
از مسند اشراف بالاتر حصیریست
که زیر پای مردم آزاده پهن است (ص 11)
و
از کیسۀ نام این و آن میخوردید
از خالی دست دیگران میخوردید
یک عده پی نان شب خود بودند
روزی که به نرخ روز نان میخوردید (ص 76)
کتاب «مرز ما عشق است» سرشار از آرایههای ادبی و بهویژه تلمیحات است. مثل تلمیح به در چاه گریستن حضرت علی(ع) که به زیبایی بر قامت شعر نشسته است:
از زیر بار گریههایم شانه خالی کن
حتما برای گریه این اطراف چاهی هست (ص 23)
و همچنین در بیت بعد تلمیح به عبارت «سلاحُهُ البُکاء» در دعای کمیل:
افتادهام در جاده و بیم از خطرها نیست
تا اشک با من هست، میدانم سلاحی هست
او در هر یک از 29 غزلِ این مجموعه از وزنهای کوتاه و بلند و قوافی و ردیف متفاوتی بهره جسته که یکی از ماندگارترین آنها غزل شمارۀ ده است با مطلع «زیر و رو کن دفترم را، زیرو رو بیفایدهست/ نیست غیر از عشق چیزی، جستجو بیفایدهست».
انتخاب عنوان «مرز ما عشق است» برای این مجموعهشعر، برگرفته از غزلی از کتاب با بیت مشهور «هرکه را صبح شهادت نیست شام مرگ هست/ بی شهادت مرگ با خسران چه فرقی میکند؟» است که به شهدای مدافع حرم حضرت زینب(س) تقدیم شده و شفیعی سال گذشته در دیدار شاعران با رهبری آن را قرائت کرد.
«مرز ما عشق است»، اولین مجموعهشعر حجتالاسلام «سیدمحمدمهدی شفیعی» است که نخستین بار در بهار امسال با شمارگان 1000 نسخه از سوی انتشارات شهرستان ادب به انتشار رسید که بهدلیل استقبال عموم، پس از چند روز تجدید چاپ شد.
*آنان (در اشعار خود)، سخنانی (اغراقآمیز) میگویند که (خودشان هم به آن) عمل نمیکنند. (آیۀ 226 از سورۀ شعراء)