سَرو سَهی

آیا خدا برای بنده‌اش کافی نیست؟

سَرو سَهی

آیا خدا برای بنده‌اش کافی نیست؟

سَرو سَهی
طبقه بندی موضوعی
بایگانی

۲۹ مطلب با موضوع «گفتگوها» ثبت شده است

۰۱
تیر

پروفسور حسین باهر

این روزها دیگر کمتر جایی می شنویم که از عبارت «رنگ سال» استفاده کنند و غالباً افراد جامعه نیز کمتر دنبال لباس ها یا اجناسی با رنگ های شبیه به هم اند. آن چیزی که در جهان حاضر توجه بسیاری از جامعه شناسان را به خود جلب کرده است، بازگشت ما به دوره ای از پوشش است که مردمان آن با واژه ی «مد» بیگانه بوده اند. حالا دیگر کمتر جایی می بینیم که آدم ها لباس هایی شبیه به هم بپوشند و از رنگ پوشش هایی شبیه به هم استفاده کنند. این روزها افراد هر آن چیزی را می پوشند که با آن احساس راحتی بیشتری می کنند و با سلیقه ی شخصی شان جور است.

این ها را پروفسور حسین باهر، بنیانگذار مکتب رفتارشناسی و مشاور در امور رفتاری، استاد دانشگاه و عضو فرهنگستان علوم پزشکی (سلامت اجتماعی) می گوید. در مجالی کوتاه به محل کار ایشان رفتیم تا پیرامون موضوع تاثیر تبلیغات بر مد و مدگرایی در جامعه با ایشان گفتگویی داشته باشیم.

شرح گفتگوی ما را در زیر می خوانید:

 

*به عنوان اولین سؤال لطفاً تاریخچه ی پیدایش مد و عوامل زمینه ساز در شکل گیری مد را مطرح کنید.

مد در تاریخ هنر چهار مرحله را گذرانده و تحول پیدا کرده است؛ اول به صورت پری کلاسیسیسم و بسیار بومی و نچرال بوده است. دوره پری کلاسیسیسم یعنی دورانی که هر ایل، قبیله و هر فرد و شخصیتی بر اساس آنچه که سلیقه ی او بوده دست به انتخاب می زده و اقداماتی برای پوشش و پویش خودش انجام می داده است که اگر به فیلم هایی که از دوره های قدیم ساخته شده و موجود است نگاه کنید مشخص است که در این فیلم ها هرکس متعلق به هر منطقه یا قبیله ای که هست، با لباس هایی ژنده، موهایی گوریده و تقریباً با ظاهری همانند غارنشینان می زیسته است. مرحله ی دوم این طرز پوشش کمی دسته بندی شده است و آدم ها بر اساس تجمعاتی که در قبیله های مختلف و مناطق گوناگون داشته اند لباس ها و یونیفرم هایی خاص خود به وجود آوردند. طوری که هر قبیله ای برای خودش نحوه ی پوشش خاصی تعیین کرد؛ مثل مردمان ترکمن، ترک و ... . به عبارتی عجم ها یک نحوه ی لباس پوشیدن داشتند و عجم ها نیز جور دیگری لباس می پوشیدند و از طریق لباس، پوشش، رویش و کوشش از یکدیگر تفکیک می شدند؛ مثلا اگر در حال حاضر ما کسی را ببینیم که عبا و چفیه دارد، می دانیم که عرب است یا پوشش مردمان عرب را دارد. بنابراین بشر کم کم از موقعیت غارنشینی به قبیله نشینی تبدیل شد و هنوز هم اعراب در قبایل مختلف، یا مردم شهرها و ولایت های مختلف ایران، به شیوه هایی متفاوت لباس می پوشند و در پوشش متفاوت اند.

  • المیرا شاهان
۰۱
خرداد

مسعود جورابلو

از آن روزی که بازرگانان جاده ی ابریشم بساط داشته ها و ساخته های خود را پهن می کردند و آن چه در چنته و بساطشان داشتند، به منصه ی ظهور می گذاشتند تا با کالای دیگری مبادله کنند یا به قیمتی مطلوب بفروشند، قرن ها می گذرد و حالا دیگر موقع عبور از آن جاده که یک روز اسم و رسم خاص خودش را داشت و لابد سر و صدای فروشنده ها از هر سویی بلند بود، صدایی شنیده نمی شود. فروشنده های قرن بیست و یک، بدون داد و فریاد و با آدابی بسیار متفاوت تر از گذشتگانشان، تولیدات و داشته هایشان را می فروشند و ابزار آن ها تبلیغات رسانه ای ست که می تواند سهم بزرگی در فروش محصولات و تولیدات افراد بگذارد.

به همین منظور و به جهت «بررسی نقشی که صنعت تبلیغات بر افزایش تولیدات داخلی» می گذارد، پای گفتگو با دکتر مسعود جورابلو، جامعه شناس، نویسنده، پژوهشگر مسائل اجتماعی و دبیرکل کانون پیشگامان جنبش نرم افزاری مرکز مطالعات علوم انسانی، نشسته ایم که گفتگوی ما را در زیر می خوانید:

 

*به طور کلی تاریخچه ای مختصر از تبلیغات بیان کنید و بفرمایید در سال های اخیر جایگاه تبلیغات در کشورهای مختلف از جمله ایران چگونه است؟

تبلیغات اساسا زاییده ی نظام سرمایه داری بوده است. پروپاگاندا، عملیاتی روانی و معطوف به فروش یا تغییر و نوسان در بازار، نتیجه ی اتفاقی در نظام سرمایه داری بوده و هر روز به عنوان صنعتی جدید گسترش پیدا کرده است. صاحب نظران حوزه روانشناسی-اجتماعی معتقدند در اواخر قرن بیستم و قرن بیست و یک میلادی، تبلیغات به یک صنعت تبدیل شده است و به عنوان مجموعه ی مستقل صنعتی در حال رشد است. اما در کشور ما، متاسفانه حوزه ی تبلیغات مثل خیلی از شاخص های دیگر از شاخص اصلی و کیفیتی که در دنیا وجود دارد بسیار عقب است. یک سری دلایل مترتب بر این موضوع است؛ اول این که اگر اقتصاد رقابتی نباشد، تبلیغات نداریم. اساسا در کشور ما نظام اقتصادی روشنی، هژمونی و حاکمیت ندارد. ما به نام جمهوری اسلامی ایران در اصل 43 و به خصوص 44 قانون اساسی مشخص کرده ایم که سه گونه ی دولتی، خصوصی و تعاونی شکل های نظام اقتصادی ما هستند. در دوره ای خیلی طولانی از تاریخ کشور ما، یعنی از پیش از انقلاب تا بعد از انقلاب، از آن جایی که سیطره ی اقتصاد دولتی زیاد بوده، اساسا بزرگترین ضربه به اقتصاد وارد شده است. چرا که اقتصاد دولتی نیاز به تبلیغات ندارد. بنابراین هر جایی که اقتصاد رقابت پذیر نباشد نیاز به پروپاگاندا، نیاز به تبلیغات و نیاز به ایجاد مزیت وجود ندارد؛ از جمله در اقتصاد دولتی که اساسا رقابتی نیست و تنها خدمات ارائه می کند. اما در چند سال بعد از پایان دفاع مقدس و مقطع شروع دولت سازندگی و اصلاحات تاکید زیادی بر این شد که بایستی جریانی بر خصوصی سازی انجام شود. اما آن جریان، جریانی فرهنگی نبود. در حقیقت در اینجا چیزی که ضربه خورد «برندسازی»ها بود. نکته دوم اینکه اگر ما در حوزه ی اقتصاد برندسازی نداشته باشیم، تبلیغات ما از اساس بی معناست. به اعتقاد من، در کشور ما به واسطه ی ارزش های انقلابی از مقطع اوایل انقلاب تاکنون یک بحران اعتمادی بین سرمایه داران، سرمایه گذاران و حاکمیت به وجود آمد. ما در کشورمان کمتر می بینم کسی به نام سرمایه گذار یا سرمایه دار در جایی مصاحبه کند. در حالی که این عناوین، عناوینی خیلی بدیهی و جاافتاده در کل دنیاست. بر اساس این بحران اعتماد، برندسازی و تقویت برندهای ایرانی در شاخص تولیدهایی که ما در آن ها از مزایایی برخورداریم مثل پسته، فرش، نفت، محصولات پتروشیمی و ... خیلی کم به وجود آمده که موجب عقب ماندن تبلیغات در ایران شده است.

  • المیرا شاهان
۰۱
اسفند

کیوان ساکت

این روزها در محافل بسیاری صحبت از جشنواره های فجر است. در آستانه سی امین جشنوارة موسیقی فجر پای گفتگو با استاد کیوان ساکت، نوازنده ی تار، سه تار و داور چندین جشنواره از جشنواره های موسیقی فجر نشستیم تا از ایشان در این باره سؤال کنیم که مفهوم انقلاب و فجر، به چه میزانی در موسیقی فجر قابل اهمیت و تاثیرگزار است.

گفتگوی ما را در زیر می خوانید:

 

سال هاست که جشنواره های گوناگون موسیقیایی در سطح کشور برگزار می شود؛ جشنوارة فجر چه تفاوت و تمایزی با جشنواره های دیگر دارد؟

عملا جشنواره فجر تمام کشور را در بر می گیرد، زمان برگزاری آن بیشتر است و ما در این جشنواره برخلاف جشنواره های دیگر، نوازنده های مهمان از خارج از کشور داریم و تا آن جایی که من مطلع هستم در این جشنواره بخصوص امسال - گروه های زیادی از کشورهای خارجی دعوت شدند که این جشنواره را از جشنواره های دیگر متمایز کرده است. ضمن اینکه همزمان با جشنواره موسیقی فجر، جشنواره های دیگری مثل تئاتر، سینما و سایر هنرها برگزار می شوند و جشنواره های دیگر به صورت جداگانه برگزار می شوند. اکنون پرسشی که مطرح می شود این است که با توجه به این که انقلاب اسلامی سال 57 بزرگترین رویداد سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و در پاره ای موارد فرهنگی قرن بوده است، آیا جشنوارة موسیقی که به این مناسبت برگزار می شود تا به این درجه اهمیت، جای خود را در منطقه باز کرده یا نه؟ و آیا نباید آلبوم منتشره از هر دوره ی جشنواره به عنوان یک اتفاق ویژه هنری تلقی شود و در اختیار مردم قرار گیرد؟

با توجه به اینکه عنوان این جشنواره «فجر» است، آثار موسیقی چقدر در راستای دهه فجر ساخته می شوند؟ آیا تولید آثاری با موضوعیت انقلاب در جشنواره از امتیازی برخوردار است؟

این کاملا اشتباه است که ما بخواهیم فقط یک نوع موسیقی آن هم مربوط به سال ها و دورة خاصی را مد نظر داشته باشیم. در این 36 سال که از پیروزی انقلاب می گذرد، جامعه دستخوش تحولات بسیاری شده است و مناسبات سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و به طبع آن فرهنگی، بسیار دگرگون شده و طبیعتا انواع دیگری از موسیقی که برخی را نیز می توان در زمره ی آثار نو محسوب کرد پا به عرصه ظهور گذاشته است. ضمن اینکه سلیقه های مردم هم عوض شده است. از آن جایی که موسیقی انقلاب، در زمان انقلاب توسط عده ای محدود ساخته می شد، طبیعتا محدودیت هایی هم دارد. این موسیقی چون برای زمانی خاص و به منظوری خاص ساخته شده بود، بنابراین محدود به زمان و مکان خودش و برای دورة مختص به خود است. تکرار پخش آن هم برای یادآوری خاطرات روزهای باشکوه انقلاب لازم هست. اما اینکه ما دوباره آن موسیقی ها را تکرار کنیم، امروز مخاطبی نخواهیم داشت. برای اینکه نیازهای مخاطب امروز با نیازهای مخاطبان 6-35 سال پیش فرق دارد. به علاوه، آن قدر حرف نو و موضوع تازه در جامعه و زندگی مردم وجود دارد که مردم نیازمندند این حرف ها را از زبان هنرمند بشنوند. بنابراین بهتر است به جای اینکه همان سرودها را تکرار کنیم، جشنواره ای داشته باشیم مترتب از همه نوع موسیقی، همه نوع آهنگسازی و چیزهایی نظیر این ها تا شاهد روند رو به رشد هنر موسیقی و در حقیقت حرکت هنری جامعه در طول سال ها باشیم و اجازه بدهیم نسل جوان و هنرمندان دیگر بتوانند در این جشنواره هنر خودشان را نمایش بدهند.

  • المیرا شاهان
۰۱
اسفند

عبدالجبار کاکایی

جشنواره شعر فجر به عنوان بزرگترین فستیوال رسمی کشور تا امسال هشت دوره فعالیت خود را گذرانده و این روزها با رونمایی از سایت تازه اش، قصد دارد استعدادهای تازه ای در حوزه شعر و ادبیات به جامعه معرفی کند. جامعه ای که از دیرباز، تاریخ با شکوهی با آموزه های ادبی بسیار در سینه خود نگه داشته و پیوسته گنجینه های ادبی خود را به نسل های تازه عرضه کرده است.

در آستانه ی برگزاری جشنواره های فجر، پای گفتگو با عبدالجبار کاکایی، شاعر برجسته ی معاصر و دبیر هشتمین و آخرین جشنواره ی برگزار شدة شعر فجر نشستیم که حرف های زیادی برای گفتن داشتند. گفتگوی ما را با این شاعر، نویسنده، زبان شناس، ترانه سرا و منتقد ادبی در زیر می خوانید:

 

 با توجه به عمر حدوداً هشت نه سالة جشنواره شعر فجر، هرساله روند شکل گیری این جشنواره چگونه است؟

جشنواره شعر فجر، جشنواره ای سلیقه ای ست و هر ساله یک دبیر به عنوان دبیر جشنواره انتخاب یا انتصاب می شود که او هم به سلیقة خودش کارها را پیش می برد و چون جشنواره آیین نامه ای ندارد، هر دبیر بر اساس نگاه و تحلیلش و بسته به میزان عقلانیت یا احساسات با نگاه متفاوتی که دارد افقی را برای آن ترسیم می کند. شورای سیاست گذاری هم در تصمیم گیری های دبیر تاثیرگذار است. اما چون این جشنواره فاقد آیین نامه ست لذا هنوز معلوم نیست تکلیف آن چیست! آیا به اعتبار اینکه جشن های انقلاب هم برگزار می شود بزرگداشت نوعی از شعر موسوم به انقلاب است، یا اینکه نگاه عمومی ست به شعر معاصر ایران و همه صداها و نگاه های موجود در شعر معاصر. بنابراین در اختیار دبیر یا شورای سیاستگذاری یا کمیته ی علمی قرار می گیرد و به همین خاطر معمولا هر دوره با دوره ی قبلی متفاوت است.

  • المیرا شاهان
۰۱
اسفند

غلامعلی افروز

در سال های اخیر، با گسترش صنعت حمل و نقل در اقصی نقاط دنیا، همواره با حضور بانوان در مشاغل مرتبط با این حوزه مواجه بوده ایم. بخشی از ورود بانوان به این حوزه، به جهت علاقمندی و بخش دیگر به جهت نیاز به کسب درآمد بوده است. هرچند مزایا و امکاناتی که به مردان در این صنعت تعلق می گیرد، به میزان قابل توجهی با مزایا و امکاناتی که باید به بانوان تعلق بگیرد و آن ها همواره از این مزایا محروم بوده اند، متفاوت است. با این حال بنا به ضرورت و علاقمندی، گاهی بانوان بسیاری، بدون توجه به سختی کار و اتفاقاتی که همواره امنیت و آرامش آن ها را تهدید می کند به حرفه هایی همچون تاکسیرانی، رانندگی با اتوبوس، کامیون و وسایل نقلیه ی سنگین و مشاغل به ظاهر آسان تری مثل مهمانداری هواپیما، روی می آورند.

در این خصوص، پای گفتگو با جناب آقای دکتر غلامعلی افروز، استاد ممتاز دانشگاه تهران و چهره ی ماندگار عرصه ی روانشناسی ایران و رئیس اندیشکده ی خانواده در مرکز الگوی اسلامی-ایرانی پیشرفت، نشستیم و علاوه بر گفتگو پیرامون کلیت آسیب شناسی فعلی نقش آفرینی بانوان در صنعت حمل و نقل، به بخشی از مشکلات بانوان مهماندار در پروازهای هوایی نیز پرداختیم.

گفتگوی ما را در زیر می خوانید:

 

*در طول سال ها، همواره با حضور چشم گیر بانوان در مشاغل متفاوت مواجه بوده ایم؛ نظر شما درباره ی اشتغال به کار بانوان چیست؟

ضمن اینکه بانوان در عرصه های اجتماعی و انتخاب شغل آزاد هستند و کفایت های قابل توجهی از خودشان بروز می دهند، ورود خانم ها در بعضی از شغل ها بخصوص برای حفظ حریم ارزش ها به عنوان یک ضرورت اجتماعی تلقی می شود؛ مشاغلی مثل پرستاری، مامایی و معلمی برای دختران - و نه برای پسران چرا که به  اعتقاد من، پسرها باید از کلاس اول دبستان، معلمان خوش اخلاق مرد داشته باشند. معلمانی خوش رو، با سواد، خلاق و توانا که همجنس خود دانش آموزان باشند تا دانش آموزان بتوانند با معلمانشان همدلی و همانندسازی کنند. اگر این نکته ضروری رعایت نشود، حقوق عاطفی دانش آموزان تضییع می شود و حقوق اجتماعی آن ها هم از بین می رود. بنابراین باید نظام تعلیمات کشور برای پسرهای دبستانی، معلم مرد قرار دهد. در کشورهایی مثل امریکا و اروپا هم که مدارسی مختلط دارند، اگر در یک مدرسه فقط معلم زن یا فقط معلم مرد داشته باشند، آن مدرسه از ادامه ی کار محروم و تعطیل می شود. این حق عاطفی و اجتماعی دانش آموزان است که معلم همجنس خودشان داشته باشند. به این دلیل که در بعضی موارد به ویژه بلوغ جنسی با مشکلات حائز اهمیتی مواجه خواهیم شد. در سال های اخیر بلوغ جنسی به صورت قابل توجهی کاهش پیدا کرده و بعضی از دانش آموزان در پایه های چهارم و پنجم و بخصوص ششمی ها بلوغ جنسی را تجربه می کنند. من در بعضی مدارس غیر انتفاعی دیده ام که دخترخانم هایی هیجده-نوزده ساله به عنوان معلم دبستان انتخاب شده اند و مشغول به تدریس هستند. با هیئتی نه چندان مطلوب و ظاهری نه چندان خوشایند...

  • المیرا شاهان
۳۰
بهمن

ابراهیم فیاض

مسئله ی مهاجرت از ابعاد مهم فرایند توسعه ی اقتصادی و اجتماعی به شمار می رود که به صورت روستا به روستا، روستا به شهر و شهر به روستا، شهرهای کوچک به شهرهای بزرگ و حتی کشور به کشور اتفاق می افتد. اگر عوامل طبیعی و جغرافیایی را در مهاجرت افراد نادیده بگیریم، غالب افراد به منظور ایجاد رفاه، ارتقاء معیشت و و دستیابی به زندگی بهتر، اقدام به مهاجرت می کنند. این حرکت و جابجایی، تاریخی برابر با عمر بشری دارد و در طول سال ها، در سطح وسیع تری تداوم یافته است که در پاره ای مواقع، مهاجرت های بی رویه ی انسان ها، بسیاری از نابسامانی های سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی را به وجود آورده است. در این میان، روستائیان به عنوان فقیرترین اقشار جامعه سعی در ایجاد برابری با جامعه ی شهرنشین داشته اند و دست به مهاجرت زده اند.

در همین راستا، گفتگویی با دکتر ابراهیم فیاض، عضو هیئت علمی دانشکده ی علوم اجتماعی و استادیار گروه انسان شناسی دانشگاه تهران درباره ی «علل مهاجرت روستاییان به شهر» تدارک دیده ایم که به شرح زیر است:

 

در سال های اخیر، با توجه به گسترش و افزایش جمعیت شهرها و کاهش جمعیت روستایی، اقدامات و سیاست گزاری های بسیاری مبنی بر مهاجرت از شهرها به روستاها از سوی سازمان هایی مثل جهاد سازندگی، وزارت کشور و ... صورت پذیرفته؛ با این وجود مهاجرت روستاییان به شهر رشد چشمگیری داشته است. چه علت هایی بر افزایش این مهاجرت ها مؤثر بوده است؟

نکته ی بسیار مهم در مهاجرت روستاییان به شهرها، ورود وسایل ارتباط جمعی به روستاهاست. با ورود این وسایل به زندگی روستایی، افراد نه تنها امکانات و برتری های زندگی شهری نسبت به روستایی را فهمیدند، بلکه با امکانات و برتری های تهران، به عنوان شهر پایتخت، نسبت به سایر شهرها و روستاها نیز آشنا شدند. در حال حاضر، با ورود ابزاری مثل اینترنت، تلفن و سایر وسایل ارتباط جمعی به روستاها، نمی توان یک فرد روستایی را داخل روستا نگه داشت و انتظار داشت که در محیطی کوچک و بسته باقی بماند و رشد نکند. برای مثال دو وزیر در دوره ی آقای احمدی نژاد، از وزیران روستایی ما بودند. مهندس نوذری، وزیر نفت، اهل روستای کازرون و دکتر سلیمانی، وزیر مخابرات که در حال حاضر نماینده ی مجلس هستند از روستاها رشد کردند و وارد وزارت شدند. بنابراین نمی توان انتظار داشت که افراد روستایی چون از امکانات شهری برخوردار نیستند به زندگی در روستا قانع باشند.

 

  • المیرا شاهان
۰۱
مهر

شبکه های اجتماعی

یکی از موضوعات جدی زندگی‌های امروزی کنترل و نظارت بر فرزندان است که با وجود امکانات روزافزون سال‌های اخیر، صددرصد ممکن نیست. چرا که اکثر قریب به اتفاق نوجوانان و جوانان ما مجهز به یک دستگاه تلفن همراه هستند که به آن‌ها این امکان را می‌دهد که در فضایی شخصی در هر عالمی که به آن علاقمندند سیر کنند، هر مطلبی را بخوانند و هر تصویری را مشاهده کنند. بنابراین تربیت نسل کنونی با وجود خلوت‌های این چنینی و کاهش توانِ کنترلیِ والدین با دشواری‌هایی روبروست.

به همین دلیل در گفتگو با فائزه مرادی، کارشناس ارشد روانشناسی بالینی به موضوع آسیب شناسی سبک زندگی موبایلی جوانان و نوجوانان پرداختیم. گفتگوی ما را در زیر می‌خوانید:

*به عنوان نخستین سوال، تلفن همراه و نرم افزارهای مختلف مثل شبکه های اجتماعی و بازی ها، چه مزایا و چه معایبی برای نوجوانان و جوانان به دنبال دارند؟

نمی‌شود گفت که گوشی‌های همراه هوشمند و به طور کلی تکنولوژی جدید بی فایده است، چرا که این ابزار فواید زیادی دارند؛ از جمله اینکه موجب می شوند والدین بتوانند دائما با فرزندانشان در تماس باشند یا از طریق جی پی اس موقعیت آن ها را کنترل کنند یا فرزندان می توانند مطالب درسی خود را با دوستانشان به اشتراک بگذارند و با معلم‌هایشان ارتباط بیشتری برقرار کنند. همچنین این امکان را دارند که با استفاده از اپلیکیشن‌هایی، برنامه‌های روزمره و تکالیفشان را یادآوری کنند. با وجود این مزایا معایب خیلی بزرگی وجود دارد. از مهمترین معایب تلفن همراه و حضور در شبکه‌های اجتماعی این است که جوانان و نوجوانان  خیلی ارتباط اجتماعی را دوست ندارند، و دوست دارند بیشتر با استفاده از اپلیکیشن‌ها و شبکه‌های اجتماعی با دوستانشان تعامل داشته باشند که این مساله به مرور می‌تواند موجب افسردگی و تنهایی آن‌ها شود. اثر دیگری که گوشی‌های هوشمند می‌توانند داشته باشند این است که به میزان زیادی باعث اتلاف وقت افراد می‌شوند و رفته‌رفته تمرکز آن‌ها را کاهش می‌دهند، در نتیجه عملکرد تحصیلی‌شان پایین می‌آید و دچار اضطراب و نگرانی می‌شوند. یکی از نگرانی‌های آن‌ها این است که نکند والدینشان بفهمند آن‌ها در گوشی‌هایشان دنبال چه می‌گردند یا در چه شبکه‌هایی عضو هستند.

 

  • المیرا شاهان
۰۱
تیر

ایران ترابی

اعمال، زاییده ی افکارند. وقتی عشق فرمان می دهد، اسارت و شهادت و جان باختن معنای خود را از دست می دهد و هر چیزی جز نفسِ عشق، بی معناست. آن جا که مریم فرهانیان در وصیت نامه اش می نویسد: «مادر! اگر من شهید شدم هیچ ناراحت نباش که ما همه امانت هستیم». در امانت خدا، خیانت روا نیست. و آن ها که رفتند، خواستند امانت خدا بمانند و امانت خدا ماندند در حریم امن الهی. فرقی نمی کند در این مسیر شربت شهادت نوشیده باشی یا اسارت کشیده باشی و یا بخشی از وجودت را بخشیده باشی. همین که با مسیر در آمیخته ای کافی ست.

***

«ایران ترابی» بودن، کار هر کس نیست. اینکه یک روز، برای درمان سرماخوردگی شدید، به تنها بیمارستان تویسرکان بروی و دیدن بی مهری یک پرستار نسبت به یک مادر و فرزند، از تو یک پرستار فدایی بسازد، تنها از «ایران ترابی» ساخته است. وقتی که بعد از وقفه ای در تحصیل، با دیدن اعلامیه ی «آموزشگاه مامایی روستایی همدان» تبدیل به یک ماما در روستای «کارخانه» می شود و سرنوشت او طوری رقم می خورد که به تهران مهاجرت می کند، و او را به بیمارستان «فرحناز پهلوی» می کشاند تا دوره ی تکنسین بیهوشی را بگذراند. بعد هم تبدیل می شود به پرستار میادین جنگ و به سبب شجاعت، جسارت و سخت کوشی اش، لقب «سمیه جنگ» را از شهید دکتر مصطفی چمران دریافت می کند.

کتاب «خاطرات ایران»، خاطرات شفاهی ایران ترابی از کودکی تا سال های دفاع مقدس است که به قلم شیوا سجادی به رشته ی تحریر در آمده و شرح حال کاملی از تلاش های او برای کسب تخصص در زمینه ی مامایی و کمک به بانوان روستایی ست. ایران ترابی، متولد اسفندماه سال 1334 در شهرستان تویسرکان از توابع همدان است و اکنون در منطقه 14 تهران ساکن است. به بهانه آغاز هفته ی دفاع مقدس، با افتخار پای گفتگو با سمیه ی جنگ نشسته ایم. گفتگوی ما را در زیر می خوانید:

قبل از هر چیز، برگردیم به سال های انقلاب، پیش از پیروزی شکوهمند انقلاب اسلامی، به عنوان یک زن، فعالیتی در راه انقلاب داشتید یا خیر؟

پیش از پیروزی انقلاب، در پخش اعلامیه های حضرت امام و تظاهرات آن دوره به فعالیت می پرداختم. اما به صورت فعالانه در جلساتی که در خانه ی افراد مختلف به صورت مخفیانه و به اسم شب شعر برگزار می شد، شرکت می کردم و برای پیروزی انقلاب تلاش می کردیم. در بیمارستان البرز وارد بحث های سیاسی با یکی از همکارانم شدم و از طریق او با گروه ها و جریان مبارزات آشنا شدم و به پخش اعلامیه های حضرت امام در خیابان های خلوت می پرداختم. روزی مثل روز جمعه ی سیاه تلخ ترین خاطرات من از آن روزهاست. جوی ها از خون مردمان پر شده بود. تا پیروز شدن انقلاب، من و پرسنل بیمارستان حتی بیشتر از ساعات کاری بیمارستان می ماندیم و به مجروحان کمک می کردیم. تا اینکه بیست و دوم بهمن انقلاب پیروز شد و همه از این پیروزی خوشحال شدیم، چرا که به خواسته مان رسیده بودیم.

 

برای خواندن ادامۀ مطلب، روی متن کلیک کنید.

  • المیرا شاهان
۰۱
ارديبهشت

مجید آقا بابا

حجه‌الاسلام و المسلمین مجید آقا بابا کارشناس ارشد تفسیر کلام حوزه، مدرس دانشگاه و همچنین مدرس در ارگان های نظامی، نماینده ی نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاه پیام نور مرکزی، عضو کمیته ی انضباطی دانشگاه، شورای فنی و شورای تعامل و تکامل دانشگاه است. کتاب ایشان با عنوان علل علمی حرام ها و حلال ها در حال گذراندن مراحل چاپ است. ایشان در حال حاضر مشغول تالیف دو کتاب دیگر هستند. در این مصاحبه به راه‌های تقویت بنیۀ خانواده‌های ایرانی می‌پردازیم.

 

*یک خانواده خوب از نگاه شرع اسلام چه ویژگی‌هایی دارد؟

 

در این‌باره من به سه قسم فرصت اشاره می‌کنم؛ بعضی‌ها در خانواده فرصت‌سازاند، بعضی فرصت‌سوز و بعضی فرصت‌طلب. بهترین خانواده‌ای که اسلام نگاه مثبتی به آن دارد خانواده‌ای‌ست که اعضای آن افرادی فرصت‌ساز باشند و پدر، مادر و فرزندان بتوانند در آن فرصت‌های درست ایجاد کنند. این فرصت می‌تواند تربیتی باشد مثل تربیت فرزند، می‌تواند فرصت بحث‌های دور همی باشد، مثل تفریحات خانواده و می‌تواند فرصت بزم‌های خانوادگی به‌وجود آورد مثل صله رحم. خانواده‌ای که زمینۀ تبادلات عاطفی نسبت به هم را فراهم می‌کنند در حقیقت خانوادۀ فرصت سازند که در آن پدر و مادر نسبت به فرزندان و فرزندان نسبت به پدر و مادر پیوندهای عمیق عاطفی دارند. در خانوادۀ فرصت‌سوز اعضا قدر همدیگر را نمی‌دانند و از حقوق هم بی‌خبرند. خانواده‌های فرصت‌طلب هم آن دسته از خانواده‌هایی هستند که منتظرند شرایطی فراهم شود تا از آن استفاده کنند؛ مثلا می‌گویند هروقت وضعمان خوب شد برویم سفر و چون الآن پول نداریم، چرا برویم پارک و ادای آدم‌های خوش را در بیاوریم. این‌ها همیشه دنبال فرصت‌اند و شاید روزی آن را به‌دست بیاورند و شاید هیچ‌وقت این فرصت حاصل نشود. بنابراین خانواده‌هایی می‌توانند جزء خانواده‌های پویا و نمونه باشند که فرصت‌سازاند. یعنی از هر فرصتی چه علمی باشد، چه عاطفی، چه روانی، چه اخلاقی و چه تربیتی به بهترین وجه استفاده می‌کنند.

 

*اصلی‌ترین توصیه‌های دین اسلام به خانواده‌ها برای حفظ و برقراری خانواده چیست؟

 

ما پنج توصیۀ اصلی در دین داریم که هم راجع به اصل خانواده است و هم راجع به افراد خانواده؛ اولین توصیه که دین اسلام خیلی به آن پای‌بند است، بحث وفاداری‌ست. اینکه خانواده و اعضای آن نسبت به هم وفادار باشند؛ زن و مرد نسبت به هم، پدر و مادر نسبت به فرزندان، فرزندان نسبت به پدر و مادر، و خواهر و برادر نسبت به هم. به این معنا که پدر و مادر فرزندانشان را به حال خودشان رها نکنند، فرزندان هم به پدر و مادرشان خیانت نکنند و ...، دومین اصل که اسلام علاوه بر وفاداری به آن تاکید کرده‌است، اصل مهر و محبت است که انسان نسبت به این اصل خیلی حساسیت دارد.

 

برای خواندن ادامۀ مطلب، روی متن کلیک کنید.

  • المیرا شاهان