۳۱
شهریور
سال پیش چنین وقتی تازه از کربلا آمده بودم؛ یکی دو روزی بود شاید. مست بودم از هوایی که سر کشیده بودم پیش جدّ بزرگوار و رئوفم، و هنوز که هنوز است، هیچ آغوشی نتوانسته به اندازۀ گرمای آغوش حسین علیهالسلام، آرامم کند...
با همان حالِ اندوهبار، همان دلشکستگیِ حاصل از اتفاقاتی که در کربلا برایم افتاد، غصههایم را پای ساختِ این پادکستها زار زدم. هنوز، آنوقتها که دلم تنگ میشود... ، شروع میکنم به شنیدن این روضهها که قرنها پیش محتشم کاشانی آن را سرود.
اگر گوش دادید و دلتان لرزید، این بندۀ کوچکِ دلتنگِ بیقرار را هم دعا کنید...
اول محرمالحرام ششم محرمالحرام
دوم محرمالحرام هفتم محرمالحرام
سوم محرمالحرام هشتم محرمالحرام