سَرو سَهی

آیا خدا برای بنده‌اش کافی نیست؟

سَرو سَهی

آیا خدا برای بنده‌اش کافی نیست؟

سَرو سَهی
طبقه بندی موضوعی
بایگانی

استراحت مطلق

شنبه, ۲ خرداد ۱۳۹۴، ۰۵:۴۰ ب.ظ

خانم آرایشگر همانطور که داشت مشتری اش را راه می انداخت گفت: «متاسفانه حالا دیگه همه دنبال ثروت بابای عروس هستن، کسی نمی بینه خود دختره چه هنری داره، چه مدرکی داره، چیکار می کنه و کلا از چه راهی پول درمیاره. نگاه می کنن به جیب بابای دختر. اصلا این پسرا انگار می خوان با بابای دختر ازدواج کنن. قدیم که این مدلی نبود. حالا خانواده پا میشن می رن چند وقت بالای شهر می شینن تا دخترشون شوهر کنه بعد بر می گردن سر خونه اولشون. خودم دختر دارم که می گم. اصلاً اونی که دنبال پول بابا هست همون بهتر که بره سراغ یکی دیگه. اونایی هم که واسه شوهر پا می شن می رن بالامالاها می شینن دارن سر خودشون کلاه می ذارن. بعدم تقی به توقی می خوره پسره دخترشونو طلاق می ده. اصلاً اگه بدونی توی این دادگاها چه خبره؟ یکی از دخترای فامیل ما می خواست جدا بشه، هی با باباش می رفت دادگاه می اومد، پسره گم و گور شده بود و حاضر نمی شد توی دادگاه. دوسال بود هیچ خبری نداشتن از پسره. دختره هم خواستگار داشت می خواست شوهر کنه. مامان دختره می گفت یه وقت می بینی عین گداها می ری اونجا کارتو راه نمیندازن. یه کم تو چشمتو بکش به خودت برس، این طوری می ری بدشون میاد قاضیا به قیافت نگاه کنن. سری بعد مامانه با هفت قلم آرایش پا شد رفت دادگاه. به قاضی گفت واسه دخترم هرکاری می کنم آقای قاضی فقط لطفاً از دست این پسره راحتش کن. قاضیه مامانه رو که دید گفت: خانوم پسره رو برات گیر میارم، شمارتو بده خبری شد بت بگم. سر سه روز قاضی زنگ زد به مامانه و گفت پسره رو کردیم تو گونی. خب حالا کی کجا بیام؟ مامانه گفت برا چی؟ قاضیه گفت: مگه نگفتی همه جوره؟ ... آره مادر! سختش کردن. این زنا هم با این تیپ و وضعیتی که بیرون میان دارن این مردا رو مریض تر می کنن ...».

  • المیرا شاهان